‘زنان باید حکومت کنند’؛ پشت‌پرده‌ و چشم‌انداز غریب گروه ‘فمن’

Published by BBC Persian

کمتر رسانه‌ای در جهان هست که تا به حال اشاره‌ای به آن‌ها نکرده و عکسی ازشان منتشر نکرده باشد. آنقدر معروف هستند که جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، هم لطیفه‌ای درباره‌شان گفت.

منظور گروه فمینیست اوکراینی موسوم به “فمن” است که در سال ۲۰۰۸ بنیان گذاشته شد و به سرعت همه‌جا با اعتراض‌های برهنه‌اش مشهور شد.

خودِ فمنی‌ها هم این را خوب می‌دانند و از روز اول آگاهانه برای جلب توجه رسانه‌ها تلاش کرده‌اند. از وقتی ارزش رسانه‌ای سینه‌های برهنه را فهمیدند دیگر از استفاده از آن‌ها‌ دست نکشیدند. آرم گروه‌شان هم شد دو سینه‌ زنانه. می‌گویند هدف “فمینیسم رادیکال” شان مبارزه با مردسالاری و تغییر معنای بدن زنان در حیطه‌ی عمومی است.

اما فیلم مستندِ “اوکراین روسپی‌خانه نیست”، که هفته‌ گذشته در جشنواره‌ فیلم لندن به نمایش در آمد، پرده از بسیاری ساز و کارهای درونی این گروه جنجالی بر می‌دارد و در عین حال نشان از تحولاتش می‌دهد. تماشای فیلم و نشستن پای صحبت‌های الکساندرا (ساشا) شوچنکو، یکی از چهار زن بنیانگذار گروه که به همراه فیلم به لندن سفر کرده، به ما کمک می‌کند “فمن” را بهتر بشناسیم.

این اولین فیلمِ‌ کیتی گرین، کارگردان استرالیایی، است که می‌گوید: “یک‌ سال را در اوکراین در کنار این دخترها زندگی کردم و فیلم‌شان را ساختم.”

همکاری فمنی‌ها با گرین از همان اول به صورت معامله‌ انجام شد؛ یکی از همان معامله‌هایی بعضا که اسباب بدنامی این گروه بوده‌اند. آن‌ها از گرین، که در رشته فیلمسازی تحصیل کرده، خواستند فیلم حرکات نمایشی‌شان را برایشان تهیه کند و در عوض آن‌ها با او مصاحبه کنند و پشت پرده‌ کار را نشانش دهند.

گرین اما هر چه به گروه نزدیک‌تر شد بیشتر نسبت به آن مظنون شد. قضیه فقط حرکات اغراق شده نمایشی و شیوه‌های مشکوک پشتیبانی مالی گروه نبود. گرین در قلب گروه به شخصیتی برخورد که ماجرا را بیشتر شبیه داستان‌های جنایی ساخت:‌ ویکتور، مردی که به خودش می‌گوید “مردسالاری که رهبر گروه ضدمردسالاری است”. او شد ضد قهرمان فیلم.

ویکتور خود می‌گوید “فمن” را آغاز کرده تا بتواند با دخترانی زیبا هم‌بستر شود و از قِبَل آن نفع مادی بسیاری می‌برد. در فیلم می‌بینیم که با زبانی تند و خشن به زنان گروه دستور می‌دهد که مثل عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی صحنه را بچینند. معلوم می‌شود این ایده که فعالان فمن باید زنانی با هیکل‌هایی شبیه مانکن‌ها باشند (که باعث انزجار فمینیست‌ها است) زاده‌ تفکر همین مرد بوده است.

گرین می‌گوید: “موقع ساختن فیلم بود که این‌ها را فهمیدم و اعتمادم به این سازمان را از دست دادم. اما تصمیم گرفتم فیلم را به اتمام برسانم و داستان واقعی را برملا کنم.”

اما در این میان زنان بنیانگذار فمن نیز تصمیم گرفته بودند این مردسالار که خود را در عنوانی طرفه‌آمیز “پدر فمینیسم نوین” می‌نامید از گروه بیرون بیاندازند. این است که باعث پایانی خوش برای فیلم شد. این چهار زن، که هنگام تاسیس گروه نوجوان بودند، اکنون تصمیم گرفتند از “شکنجه‌گری” که آنها را “برده‌” خود کرده بود، رها شوند.

فیلم در این‌ لحظه پایان می‌یابد اما حالا که یک سال از آن زمان گذشته، پای صحبت ساشا شوچنکو، که اکنون به فرانسه رفته، نشستیم تا ببینیم نظرات او امروز چگونه است و چه آینده‌ای را برای فمن متصور است.

گفتگو با ساشا

نظرها در مورد فمن معمولا خیلی قطبی است. بعضی مواضع‌شان باعث شده بسیاری از فمینیست‌ها و نیروهای مترقی را از خود برانند. مثلا بر خلاف بیشتر فمینیست‌ها طرفدار غیرقانونی شدن تن‌فروشی هستند.

اعتراضات‌شان علیه سرکوب زنان در اسلام (از جمله در سفری به ترکیه که با حمایت مالی یک شرکت تولید لباس زیر زنانه ممکن شده بود) با همان شیوه‌ احساس‌گرایانه‌ای انجام شده بود که باعث شد از سوی خیلی‌ها برچسب نژادپرستی بخورند.

اما چند دقیقه صحبت با ساشا نشان می‌دهد که فمنی‌ها بیش از هر چیز گروهی از فمینیست‌های رادیکال هستند با ایدئولوژی التقاطی که ساده‌انگارانه سرهم شده. نتیجه‌ این‌که انرژی واقعی ترقی‌خواهانه دارند و قلب‌هایی پاک و نیاتی مثبت؛ در دنیای سیاست اما معروف است که “راه جهنم با نیات خیر سنگفرش می‌شود.”

پیش از قضاوت در مورد فمن باید ریشه‌های آن را دانست. اوکراین پس از فروپاشی اتحاد شوروی به جایی برای گردشگران غربی بدل شده بود که برای سکس ارزان با تن‌فروشان به آن سفر می‌کردند.

طلوع لیبرال دموکراسی قرار بود آغاز جدیدی برای این کشور باشد اما علیرغم وعده‌ و وعیدها، گسترش فقر و سقوط اقتصادی واقعیت زندگی آن شد. فمن را زنانی از شهرهای کوچک اوکراین بنیان گذاشتند که جوهر انگیزه‌شان آن طلایی‌ترین عنصر جنبش‌های اعتراضی بود: احیای کرامت.

ساشا به من می‌گوید: “می‌خواستیم نشان دهیم زن اوکراینی قوی است، مستقل است. می‌خواستیم بگوییم اوکراین روسپی‌خانه‌ غربی‌ها نیست.”

ساشا افکار و چشم‌انداز غریب خودش را با جسارت و صراحت خاصی بیان می‌کند. گفتگو با او مرا بیش از هر چیز یاد گفتگو با نظریه‌پردازان توطئه و رهبران فرقه‌ها انداخت. البته نمی‌گویم که او هیچ یک از این‌ها است اما نقطه اشتراکش با آن‌ها بافتن فرضیاتی قابل شک با قاطعیت است.

از او می‌پرسم خودشان را چپ می‌دانند یا نه. او، که ظاهرا راست‌گرایی را بیش از هر چیز با ناسیونالیسم تداعی می‌کند، می‌گوید: “البته که چپ هستیم. فمینیست بودن یعنی چپ بودن. ما طرفدار آزادی زنان هستیم اما نه فقط در اوکراین. نمی‌توان هم فمینیست بود و هم ناسیونالیست اوکراینی.”

ساشا از چشم‌اندازش برای انقلاب پیش رو می‌گوید: “باور ما این است که همه باید برابر باشند. ما خیلی رادیکال هستیم. اما کار را باید از زنان شروع کرد که باید انقلابی زنانه را رهبری کنند. برای مدتی زنان باید حکومت کنند و نوعی حکومت زن‌سالاری داشته باشیم. چون زنان باید یاد بگیرند برابر باشند و این تنها با عمل انقلابی ممکن است. بعد از این‌که برای دوره‌ای تاریخی نوعی حکومت زن‌سالاری داشتیم به کمونیسم می‌رسیم که در آن همه برابر هستند.”

از او می‌پرسم از کی به این چشم‌انداز انقلابی رسیده‌اند و آیا در این سال‌‌ها تحولاتی هم داشته‌اند.

ساشا می‌گوید: “از ابتدای کار می‌دانستیم که مخالف مردسالاری هستیم اما در طول این سال‌ها یاد گرفتیم که مشخصا مخالف سه ابراز عمده‌ آن هستیم: مذهب، دیکتاتوری و صنعت سکس. الان دیگر دقیقا می‌دانیم دشمنان‌مان کدامند.”

و این بنیان ایدئولوژی التقاطی فمنی‌ها است که باعث می‌شود بزرگ‌ترین دشمنان خود را قانون شریعه در کشورهای اسلامی، برخی از رهبران اروپای شرقی مثل پوتین و لوکاشنکو‌ (رئیس‌جمهور بلاروس) و گردشگران سکس‌طلب غربی‌ بدانند. منتقدان می‌گویند آن‌ها باید بیشتر به ریشه‌ی امور بپردازند و کمتر سطحی باشند اما فمنی‌ها می‌خواهند با صدای بلند و هر جور که می‌توان بیشترین توجه را جلب کرد به “نمادها” حمله کنند.

ساشا می‌گوید مخالفت با دیکتاتوری و صنعت سکس کار آنقدر دشواری نیست “و مردم تقریبا همیشه حمایت می‌کنند”. اما دشواری اصلی در مورد مذهب است: “سال قبل بود که ما علنا اعلام کردیم آتئیست (بی‌خدا) هستیم.”

منظور او وقتی است که اینا شوچنکو، دیگر فعال اصلی گروه، به همراه دو فعال دیگر صلیب چوبی بزرگی در میدان استقلال کی‌یف را با اره بریدند و پایین کشیدند. این حرکت آن‌ها در حمایت از دیگر گروه مشهور فمینیستی اروپای شرقی، “پوسی رایت”، بود که در روسیه به جرم ۳۰ ثانیه اجرای موسیقی در کلیسای جامع به چند سال زندان محکوم شدند.

ساشا در صحبت‌های خود پس از نمایش فیلم به ایران هم اشاره کرد و آن‌را “بدترین کشور جهان برای زنان” خواند. بعضی ایرانیان حاضر پس از فیلم در این مورد از او سوال کردند و از صحبت‌هایش معلوم بود آشنایی عمومی با ایران دارد.

جالب این‌جا بود که او با تک تک افراد طوری صحبت می‌کرد که نظرشان را جلب و متقاعد کند. به قول معروف بسیار “خاکی” بود و می‌خواست با هر کس که آمده بود صحبت کند. بخصوص وقتی هم‌وطنانش پیدا شدند، چهره‌اش گشوده شد و آن‌ها را در آغوش کشید.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *