دیپلمات یا بلندگو؟ نگاهی به زندگی ولید معلم

انتشار در ایندیپندنت فارسی

حدود شش سال پیش، در روز ۲۲ ژانویه ۲۰۱۴، نگاه جهان، جلب هتل قصر مونترو واقع در ساحل دریاچه ژنو در سوئیس بود. بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، و نماینده ویژه‌اش، اخضر ابراهیمی، وزیر خارجه سابق الجزایر و پیرِ ریش‌سفیدِ دیپلماسی عرب، میزبانان اصلی نشستی بودند که در آن وزرای خارجه ۴۰ کشور جهان از جمله ابرقدرت‌هایی همچون آمریکا و روسیه حاضر بودند. موضوع نشست، جنگ داخلی سوریه بود که با گذشت قریب سه سال و کشته شدن ده‌ها هزار نفر و آواره شدن میلیون‌ها نفر همچنان ادامه داشت و قلب جهان را به درد آورده بود. در همان آغاز جلسه، عملکرد یک نفر بیش از همه باعث بهت و نومیدی حضار شد؛ آن شخص ولید معلم، وزیر خارجه حکومت بشار اسد بود که تازه تولد ۷۳ سالگی‌اش را جشن گرفته بود. معلم، نه تنها نشانی از سازش و عزمی برای پایان به بحرانی که کشورش را دربر گرفته بود بروز نداد که حاضر به احترام به ساده‌ترین موازین نشست هم نبود. قرار بود هر یک از حضار در سخنرانی اولیه ده دقیقه صحبت کند اما معلم بیش از چهل دقیقه صحبت کرد و وقتی بان کی مون صحبت او را قطع کرد به او توپید. معلم نه تنها حاضر به مذاکرات جدی با نمایندگان اپوزیسیون سوریه نبود که مخالفین اسد را «خائن و تروریست» خواند.

این چهره آشتی‌ناپذیر حکومت بشار اسد که در بیش از ۹ سالی که جنگ داخلی سوریه در جریان است، به چهره‌ای آشنا در رسانه‌های عربی و غربی بدل شده بود، صبح روز دوشنبه درگذشت. تلویزیون دولتی سوریه خبر فوت او را تایید کرد. گرچه دلیلش هنوز معلوم نیست، مشکلات قلبی این دیپلمات ۷۹ ساله، مدت‌ها دامن‌گیرش شده بود. قریب یک سال بود که شایعه‌های مربوط به نزدیک بودن مرگ او مطرح می‌شد. معلم، که با حفظ سمت‌، معاون نخست‌وزیر سوریه هم بود، از سال ۲۰۰۶ وزیر خارجه بود. مثل بسیاری حکومت‌های استبدادی، در سوریه بعثی نیز، وزیر خارجه سمت مهمی است که به این راحتی‌ها عوض نمی‌شود. این کشور در پنجاه سال اخیر (دوران زمامداری اسدِ پدر و پسر) تنها سه وزیر خارجه داشته است. حالا باید دید چه کسی جایگزین او در این سمت کلیدی خواهد شد؟

متولدِ دمشق

ولید معلم در ژانویه ۱۹۴۱ در خانواده‌ای سنی‌مذهب در دمشق، پایتخت سوریه، به دنیا آمد؛‌ زمانی که این کشور هنوز تحت انقیاد فرانسه بود. او اما در سوریه مستقل بزرگ شد و در همان‌جا دبستان و دبیرستان خود را به اتمام رساند. مثل بسیاری جوانان عرب در سال‌های طوفانی عروج جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر، ولید معلم هم به این کشور رفت و در سال ۱۹۶۳ از دانشگاه قاهره، لیسانس اقتصاد گرفت. در همین سال بود که کودتای هشت مارس در سوریه، حزب بعث را به قدرت رساند. معلمِ جوان به عضویت این حزب درآمد و از همان آغاز حکومت بعثی‌ها، به وزارت خارجه پیوست. از سال ۱۹۶۴ وارد وزارت خارجه شد و مدارج ترقی را طی کرد تا به سمتی که هست برسد. دور بودنش از صحنه و حضورش در کادر حرفه‌ای دیپلماسی باعث شد در تصفیه‌های درونی و منازعات حزبی حاضر نباشد و همین راز ماندگاری‌اش شد.

معلم در سفارت‌های سوریه در تانزانیا، عربستان سعودی، اسپانیا و بریتانیا فعال بود تا این‌که بالاخره در سال ۱۹۷۵ خودش به مقام سفارت رسید و شد سفیر سوریه در رومانی. پنج سال در این سمت بود و سپس به دمشق بازگشت تا مدیر بخش اسناد و ترجمه وزارت خارجه شود. چهار سال در این سمت ماند و سپس از ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰ مدیر بخش دفاتر ویژه وارتخانه بود.

در این هنگام بود که حافظ اسد، رئیس‌جمهور سوریه، که در کودتایی در سال ۱۹۷۰، رقبای خود در درون حزب بعث را حذف کرده بود و به قدرت تمام رسیده بود، ماموریت مهمی بر دوش معلم گذاشت. این دیپلمات از معدود چهره‌های سنی حکومت اسد بود. چهره‌های اصلی‌ حکومت اسد، بیشتر از علوی‌ها و سایر اقلیت‌های مذهبی بودند. او در ضمن چهره‌ای وفادار بود و همین به ذائقه اسد خوش آمد. معلم شد سفیر سوریه در آمریکا.

ولید معلم از ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ سفیر سوریه در آمریکا بود. مهم‌ترین اتفاق دیپلماتیک این سال‌های سوریه، شرکت این کشور در مذاکرات صلح با اسرائیل با میانجیگری دولت بیل کلینتون بود. امید کلینتون این بود که توافق مصر و اسرائیل که در زمان آخرین رئیس‌جمهور دموکرات پیش از او، جیمی کارتر، به دست آمده بود در مورد سوریه و با همان فرمول تکرار شود: یعنی پس دادن سرزمین‌های اشغالی (در این مورد، بلندی‌های جولان که اسرائیل در سال ۱۹۸۱ به خاک خود الحاق کرده بود) در ازای برقراری روابط دیپلماتیک. اسرائیل تحت زمامداری نخست‌وزیر اسحاق رابین رویکرد جدیدی به صلح داشت و با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) نیز مذاکره می‌کرد. در نهایت اما اسرائیل با ساف و پادشاهی اردن به صلح رسید اما با سوریه نه. معلم نقش مهمی در این مذاکرات ناکام داشت و در واشنگتن بارها، در حضور میانجیگران آمریکایی، با همتای اسرائیلی‌اش، ایتامار رابینوویچ، دیدار کرد. معلم بعدها اولین روایت سوری را از این یک دهه مذاکرات مهم دمشق و تل‌آویو نوشت.

پس از فوت حافظ اسد در سال ۲۰۰۰ و به قدرت رسیدن پسر بی‌تجربه‌اش، بشار، معلم از چهره‌های نسبتا ریش‌سفیدی محسوب می‌شد که بشار به حمایت‌شان نیاز داشت. معلم به سمت دستیاری وزارت خارجه رسید. در ابتدای حکومت بشار، خیلی‌ها امید به فرا رسیدن اصلاحات داشتند و حتی صحبت از «انقلاب یاسمن» و «بهار دمشق» می‌کردند. معلمِ دیپلمات، از چهره‌هایی بود که جزو طرفداران اصلاحات دانسته می‌شد. در آستانه دهمین کنگره منطقه‌ای حزب بعث در سال ۲۰۰۵ صحبت‌های بسیاری از تغییرات می‌رفت و ولید معلم از رهبران جریان اصلاحات درون حزبی دانسته می‌شد. او اما نهایتا برای هیچ یک از سمت‌های بالا کاندید نشد و معلوم شد که قصدش ادامه خدمت به نظام حاکم است. تصمیم مهم کنگره ۲۰۰۵ نه آزادسازی سیاسی که خصوصی‌سازی اقتصادی و دور شدن بیشتر از آرمان‌های سوسیالیستی بود که حزب در دهه ۱۹۶۰ ازشان دفاع می‌کرد. معلم در همین سال از دستیاری به معاون اولی وزارت خارجه ارتقا یافت و مسئولیت هدایت سیاست دمشق در رابطه با لبنان را به عهده گرفت.

یک سال بعد، در فوریه ۲۰۰۶، بشار اسد دست به تغییراتی در کابینه‌اش زد. فاروق الشرع، وزیر خارجه‌ای که پس از شرکت در مذاکرات با اسرائیلی‌ها شهرت جهانی پیدا کرده بود، پس از ۲۲ سال از سمت خود کنار رفت و معاون رئیس‌جمهور شد. به جای او ولید معلم سر کار آمد. پیش از آقای الشرع، عبدالحلیم خدام، چهارده سال عهده‌دار این سمت بود (یعنی از ابتدای حکومت حافظ اسد). خدام نیز چند ماه پیش درگذشت اما شرع در سن ۸۲ سالگی همچنان زنده است تا تنها بازمانده این جمع باشد.

دوران وزارت

سیاست بشار اسد در عمل اصلا اهل «بهار» و «انقلاب» از کار نیامد و رئیس‌جمهور جوان دست به استحکام روابط خود با حزب‌الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران زد. ولید معلم هم همین سیاست بشار را پیش می‌برد و ابتکار خاصی از خود نشان نداد. در همان ماه‌های اول وزارتش از او نقل شد که گفته بود: «حاضرم یکی از سربازهای حسن نصرالله باشم.» معلم این گفته را در پی نبرد حزب‌الله و اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ به زبان آورد. دمشق حالا بسیار متکی به جمهوری اسلامی بود و طبیعتا جایی برای مذاکره با اسرائیل نداشت. در سال ۲۰۰۸، رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر اسلام‌گرای ترکیه، در آنکارا میزبان ایهود اولمرت، همتای اسرائیلی‌اش، بود. قرار بود ولید معلم نیز به آنکارا سفر کند تا مذاکرات بین دو طرف سر گرفته شود اما معلم هرگز این سفر را انجام نداد. سوریه بشار، سوریه صلح و مذاکره نبود.

اگر بخاطر درگرفتن جنگ داخلی سوریه نبود بعید بود کسی به جز متخصصین تاریخ دیپلماسی در جهان عرب، اصلا اسم ولید معلم را هم بشنود. اما این جنگ در پی سرکوب خونین انقلاب مردمی توسط بشار اسد درگرفت تا معلم بشود تریبون دیکتاتور در رسانه‌های منطقه و جهان. معلم در سال ۲۰۱۲در یکی از اولین گفتگوهایش به زبان انگلیسی، دولت باراک اوباما را به حمایت از تروریسم متهم کرد. او شد پای ثابت نشست‌های مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک و پاییز هر سال به همین شهر می‌آمد و نسخه‌ای از همان عملکرد اسف‌بار ژانویه ۲۰۱۴ در سوئیس را تکرار می‌کرد: دیپلماتی که بیش از این‌که اهل دیپلماسی باشد بلندگوی بشار اسد بود. حتی در پاییز گذشته نیز که به دلیل شیوع ویروس کرونا، رهبران جهان به نیویورک نیامدند و خیلی‌ها از فرصت استفاده کردند تا پیغام ویدئویی بفرستند، این معلم بود که به جای اسد، پیغام فرستاد و با همان لحن، کشورهای مختلف را متهم کرد. این‌بار به ترکیه حمله کرد که بزرگترین حامی تروریسم است، به اسرائیل حمله کرد که به فلسطینی‌ها ظلم می‌کند و به آمریکا حمله کرد که چرا پلیس‌اش جورج فلوید را کشته است؛ گفته‌ای که با یادآوری چند صد هزار نفری که به دست حکومت اسد و معلم کشته شدند به شوخی تلخی می‌مانست.

در ماه‌های اخیر، گشایش‌های دیپلماتیکی برای سوریه ایجاد شده است. عمانِ همیشه اهل صلح و مذاکره، اولین کشور از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس شد که روابط دیپلماتیک خود با سوریه را از سر گرفت. در میان همه‌گیری ویروس کرونا، امارات متحده عربی کمک‌هایی به سوریه کرده و نوعی «دیپلماسی بهداشتی» بین این دو کشور سر گرفته است. معلم اما به نظر نقشی کلیدی در این تحولات نداشت و بیشتر اجراکننده فرامین بود تا اهل ابتکار.

از معلم سه پسر و چهار کتاب بر جای مانده است:‌ «فلسطین و صلح مسلح»، «سوریه در زمان قیمومیت — ۱۹۱۷ تا ۱۹۴۸»،‌‌ «سوریه از استقلال تا وحدت با مصر، ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۸» و «جهان و خاورمیانه از منظر آمریکا.»

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *