انتشار در شهروند امروز، اردیبهشت ۱۳۸۷، شماره ۴۷
لبنان بار دیگر دستخوش ناآرامی است. لبنان پیش از این حدود 17 ماه بود که درگیر بحرانی سیاسی بود و هفته پیش بالاخره این بحران با حمله دولت به حزبالله از کنترل خارج شد تا جنگ بین جنبش المستقبل و حزبالله در بگیرد.
لبنان سال قبل شاهد تخاصمی بزرگ (بین فتحالاسلام و ارتش لبنان)هم بود و سال قبل از آن جنگی تمام عیار (جنگ ژوئیه) را به خود دید اما از پایان جنگ داخلی 15 ساله لبنان در سال 1990 نزاعی در این ابعاد در این کشور در نگرفته است. برای شنیدن تحلیلی دقیق از مسائل پیچیده لبنان به دفتر دکتر سید محمد صدر در دفتر وزارت امور خارجه رفتیم و او که احتمالا این روزها مشغول مصاحبههای متعدد در مورد لبنان است، با حوصله و مهربانی پذیرایمان شد و سوالاتمان را پاسخ گفت.
در لبنان واقعا چه اتفاقی دارد میافتد. همیشه اتفاقاتی سریع میافتند و مردم علاقهمند هستند ببینند این اتفاقات در متن سیاسی، دقیقا چه معنایی دارند. پس بگذارید از اینجا شروع کنم که این شبکه ارتباطاتی حزبالله اصولا چه جور چیزی هست و آیا واکنش دولت نسبت به آن متناسب بوده است؟
اجازه بدهید با نام خدا من یک مقدمهای در این زمینه برای شما بگویم که همه مطلع شوند. ببینید اسرائیل به لحاظ اطلاعاتی و امنیتی از تمام کشورهای عربی قویتر است و به همین دلیل هم در تمام کشورهای عربی، چه در دولت و چه در داخل کشورها، نفوذ دارد، جاسوس دارد و امکانات دارد.
یعنی سیستم اطلاعاتی اسرائیل در این 30،40 سال اخیر یا 50، 60 سال اخیر با توجه به این که کشورهای عربی را دشمن خودش میداند توانسته نفوذ اطلاعاتی کاملی در داخل تمام این کشورها داشته باشد و یکی از دلایلی هم که تا الان در جنگهای کلاسیکی که بین اسرائیل و کشورهای عربی انجام گرفته، اسرائیل پیروز شده همین اطلاعات بسیار دقیقش نسبت به کشور طرفِ جنگ هست و البته به لحاظ تکنولوژی نظامی هم همیشه برتر بوده است. در این 60 ساله تنها جایی که اسرائیل نتوانسته نفوذ اطلاعاتی داشته باشه، حزبالله لبنان است.
نه کشور لبنان، فقط حزبالله لبنان؟
فقط حزبالله لبنان. توجه کنید حزبالله و نه دولت لبنان چون اسرائیل در داخل لبنان هم جاسوسهای خیلی قوی و کادر اطلاعاتی بسیار قوی دارد و در احزاب و گروههای مختلف هم در واقع نفوذ دارد و تنها جایی که تا الان نتوانسته نفوذ اطلاعاتی کند، حزبالله لبنان است و این مسئله در واقع یکی از مسائل بسیار بسیار مهمی است. نتیجه این مسئله چیست؟ این که اسرائیلی که در این 60 ساله از هیچ کشور عربی شکست نخورده 2 بار تا الان از حزبالله شکست خورده و نه تنها نفوذ اطلاعاتی ندارد بلکه اطلاعات غلط هم دارد و این جنگ اخیر 33 روزه بر مبنای اطلاعات غلط اسرائیل شروع شد و به شکست کشیده شد.
بنابراین سیستم اطلاعاتی و امنیتی حزبالله یکی از هدفهای اسرائیل است؛ میخواهد یا در آن نفوذ کند یا نابودش کند. میخواست در جنگ 33 روزه همین کار را بکند و نتوانست. الان اسرائیل از طریق آمریکا، آمریکا هم از طریق فشارهایی که به متحدینش در داخل لبنان میآورد، فشار را گذاشته بودند که یا این سیستم را از بین ببرند یا در آن نفوذ کنند. نتیجه خواستههای آمریکا از دولت لبنان و از آقای سینیوره همین دو مصوبهای بود که اخیرا دولت لبنان صادر کرد.
یکی در واقع از بین بردن این شبکه مخابراتی بود و دیگری تعویض مسوول امنیتی فرودگاهها. حزبالله هم تا الان همیشه استراتژیاش این بود که هیچ موقع وارد جنگ داخلی لبنان نشود. حزبالله میگفت اختلافات، اختلافات سیاسی است و باید سر میز گفتگو حل شوند. دولت و آقای سینیوره فکر نمیکردند این مصوبه عکسالعملی به این شدت داشته باشد چون حزبالله تا الان این کار را نکرده بود. البته حزبالله اعلام کرده بود به هیچ وجه وارد جنگهای داخلی نمیشود مگر اینکه به خطوط قرمز نزدیک شوند. و این خطوط قرمز، حفظ سلاح برای مبارزه با اسرائیل است. چون این مصوبات عبور از این خط قرمز بود حزبالله عکسالعمل نشان داد و این اتفاق افتاد.
یعنی در واقع سیستم تلفنی اطلاعاتیای که حزبالله دارد جزئی کلیدی هست برای دفاع از کشور لبنان در مقابل اسرائیل و دست کشیدن از آن به منزله کوتاه آمدن در برابر اسرائیل است؟
بله بله، یعنی به منزله حمله اسرائیل به حزبالله هست منتهی غیرمستقیم.
به نظر شما سیر اوضاع به کدام سمت میرود و آیا جنگ داخلی شدید را محتمل میدانید و اگر آری، نقش حزبالله چیست؟
ببینید قضیه لبنان بسیار پیچیده است. یعنی لبنان بهرغم این که کشور کوچکی است با جمعیت بسیار کم، بین 3 تا 4 میلیون، اما مسائلش مسائل بسیار مهمی است. یعنی در واقع لبنان سمبلی است از مشکل بزرگ خاورمیانه و خود خاورمیانه در واقع مهمترین مشکل و بحران جهان است. توجه میکنید، لبنان یعنی این! بدون توجه به این نکته نمیتوان دقیق مسائل این کشور را تحلیل کرد. ببینید بحران خاورمیانه چیست؟
بحران خاورمیانه عبارت است از جنگ بین اسرائیل و کشورهای عربی، جنگ بین فلسطین و اسرائیل و در واقع جنگ بین آمریکا، انگلیس و تمام حامیان اسرائیل از یک طرف و حامیان فلسطین از طرف دیگر. البته واقعیت موجود در دنیا اینست که حامیان اسرائیل به لحاظ نظامی، اقتصادی، بینالمللی و سیاسی بسیار قدرتمندتر هستند از حامیان فلسطین. منتهی چرا قضیه حل نمیشود چون قضیه فلسطین در واقع قضیه کل جهان عرب و کل مردم این کشورهاست.
یعنی یک پشتوانه مردمی قوی در کشورهای عربی و در کشورهای اسلامی در حمایت از قضیه فلسطین وجود دارد و در طرف مقابل یک پشتوانه قدرتی، نظامی و تسلیحاتی و سیاسی در پشت اسرائیل قرار دارد. توجه میکنید؟ این دو تا مقابل هم دیگر هستند و این قضیه 60 سال ادامه داشته و هنوز هم ادامه دارد و این قضیه در لبنان انعکاس پیدا میکند. چطور؟ در واقع بخشی از لبنان حامی فلسطین شده و مقابل اسرائیل است که حزبالله و مقاومت سمبل آن است (و البته فقط هم شیعیان نیستند بقیه هم هستند اما به لحاظ مبارزاتی حزبالله است).
از آن طرف دولت و بخشی از سنیها که الان آقای سینیوره نمایندهشان است به اضافه بخشی از مسیحیها مثل سمیر جعجع، دروزیها که آقای جنبلاط سمبلشان است و امثالهم درکنار آن قدرت بزرگ نظامیـ اقتصادی هستند. اینها در واقع دارند در لبنان به نمایندگی از آن دو جریان بزرگ میجنگند و این داستان جدیدی هم نیست. بنابراین باید توجه کرد که قضیه لبنان، قضیه ساده و کوچکی نیست. لبنان عبارت است از یک تصویر کوچکی از یک بحران بسیار بزرگ جهانی که الان در جریان است.
به همین دلیل برخوردها، عملکردها و عکسالعملها خیلی باید دقیق باشند. شما ببینید تا قبل از همین واقعه چند وقت پیش حزبالله تظاهرات میگذاشت یا سندیکای کارگری تظاهرات میگذاشت در دفاع از حزباالله و طرف مقابل شروع میکرد تیراندازی کردن و تعدادی کشته میشدند. نمیدانم یادتان هست یا نه؟ حزبالله در آن شرایط نه تنها عکسالعمل نشان نداد، نه تنها تیراندازی نکرد، نه تنها دست به اسلحه نبرد که حتی تظاهرات را که هر چه باشد اقدامی مسالمتآمیز و به اصطلاح اعتراضی مدنی است تعطیل کرد.
چون میگفت ما تظاهرات مسالمتآمیز میکنیم، طرف مقابل دست به اسلحه میبرد و افراد ما را میکشد. ما اگر بخواهیم عکسالعمل نشان دهیم که باز میشود جنگ داخلی اگر هم نخواهیم ابن کار را انجام دهیم یعنی به هدر رفتن خون طرفدارانمان و در نتیجه (ترجیح میدهیم) تعطیلش کنیم. حالا اینجا چرا اینگونه برخورد کرد، برای این که آنجا اگرچه آن کار را هم اقدام ظالمانهای میدانست اما نزدیک شدن به خطوط قرمز مقاومت نمیدانست. به همین دلیل هم عکسالعمل نشان نمیداد.
در تمام این جریانات گذشته و برخوردهایی که شده بهرغم اینکه حزبالله این قدرت را داشت که دست به اسلحه ببرد، این کار را نکرد و این به دلیل همان حساسیستی است که گفتم لبنان دارد. اما این جا اشتباه بزرگی که دولت آقای سینیوره مرتکب شد این است که در واقع دست به اسلحه بردن را به حزبالله تحمیل کرد. چون تمام وجود حزبالله و فلسفه وجودیاش درواقع مقاومت در برابر اسرائیل است و این که توسط دولت سینیوره هدف قرار گرفت، پاسخ هم همین بود.
بگذارید راجع به ایران و امنیت ملی و ربط آن به حزبالله و ناآرامیهای اخیر هم بپرسم. بعضی میگویند چون این جنگ نیابتی است و ایران هم حامی و یار حزبالله، اگر جنگ صورت مقابله با اسرائیل را به خود بگیرد، ایران وظیفه دارد وارد شود؟
ایران چنین وظیفهای ندارد. حمایت یک بحث است اما دفاع نظامی بستگی به استراتژی و منافع کشور ما دارد و کسی هم چنین چیزی از ایران نمیخواهد. ببینید خبر آمد که عربستان در اتحادیه عرب خواسته بود نیروی اسلامی بفرستد و سوریه و قطر و عمان مخالفت کردند.
جمهوری اسلامی نمیخواهد دخالت کند و کسی هم از او نمیخواهد چون مشکل ایجاد میشود. مهم اینست که سیاست ما در زمان خاتمی گسترش روابط با تمام بخشهای لبنان بود و البته طبیعا حزبالله و جنبش امل نقش مهم و سیاسی داشتند. اما رفیق حریری هم روابط بسیار خوبی با ایران داشت. ایران آماده بود با تمام طرفها مذاکره کند و باید هم همین باشد، مثل دولت خاتمی. در همین چارچوب سفر خاتمی به لبنان، زیباترین و مهیجترین سفر خارجی او بود چون تمام لبنان به او خوشامد گفتند و البته حزبالله نقش اصلی را داشت.
یعنی گفتوگو با السمتقبل و جناحهای 14 مارس را هم لازم میدانید؟
ارتباط و گفتوگو لازم است برای تامین منافع همه مردم و البته نقش حزبالله و جنبش امل سر جای خودش است.