Published by BBC Persian
کنگرهها و مجامع سالیانهی احزاب سیاسی برای بسیاری از مردم جوامع لیبرال دموکراتیک چندان جالب نیست و همیشه توجه چندانی به خود جذب نمیکند.
همین است که حتی بسیاری از مردم شهر برایتون از این که کنفرانس سالیانهی حزب رسمی اپوزیسیون برای چهار روز به شهرشان آمده خبر ندارند و ترجیح میدهند در هوای عالی آفتابی، چند ساعتی را در ساحل بگذرانند و یا در کوچه پس کوچههای این شهر زیبا قدم بزنند.
شرکت در این مجامع برای ما فعالین سیاسی ایرانی اما همیشه جذابیتی همراه با آرزو و افسوس دارد. دیدن این که چطور اعضای معمولی احزاب، که بسیاری کارگران ساده از سراسر کشور هستند، در کنفرانسی گرد میآیند تا سیاستهای حزبشان را برای دورهی آینده انتخاب کنند و عزمشان را برای تصاحب قدرت در انتخابات جزم کنند لاجرم آدم را به فکر روزی میاندازد که چنین روندی در ایرانِ خودمان نیز ممکن باشد. هر چه باشد داشتن احزاب با ریشه و متکی به عضویت میلیونی و تودهای آن بخشی از دموکراسی است که کمتر از آن میشنویم.
حزب کارگر بخصوص دارای چنین خاصیتهایی است و به جرات میتوان گفت کمتر حزبی در جهان هست که تعدادی به این وسعت علاقمند و نگران سرنوشت آن باشند. این تعداد البته به هیچ وجه محدود بریتانیا نمیشوند. سالیان سال است که چپها و طرفداران احزاب کارگری در نقاط مختلف جهان توجه و علاقهی خاصی به سرنوشت این حزب نشان دادهاند و تحولات آن را دنبال کردهاند. این بدین علت است که این حزب را میتوان از دیرینترین تشکلهای سیاسی طبقهی کارگر در جهان دانست و وقتی تغییری در آن صورت میگیرد بر بسیاری از دیگر کشورها هم می تواند تاثیرگذار باشد.
حزب کارگر بریتانیا را مدتها است «خیمه ای وسیع» مینامند که گرایشاتی متناقض را درون خود جمع میکند. از اعضای اتحادیههای کارگری که میخواهند حزب از روابطش با آنها افتخار کند و خجل نباشد، تا پرستارانی که میخواهند حزب از نظام بهداشت همگانی جانانهتر دفاع کند و تا سوسیالیستها و حتی مارکسیستهایی که میخواهند ببینند حزب قدمهایی جدی در مقابل نظام سرمایهداری بردارد. همه اینها هر سال یک بار در هنگام کنفرانس زیر یک سقف جمع میشوند و ضمن دفاع از یک حزب بر سر آیندهی آن جدال میکنند.
در کنار آنها البته کم نیستند کسانی که میخواهند حزب کارگری «حزبی شبیه بقیه حزبها» شود. گروهی حرفهای از سیاستمداران که مجموعهای سیاستها را به مردم پیشنهاد میدهد و در صورت دریافت رای آنان دولت تشکیل میدهد. این گروه اتفاقا از این شرکت وسیع اعضای حزب و خواسته های متعددی که هر یک از آنها مطرح میکنند، بیزارند.
تاریخ حزب کارگر، که اکنون ۱۱۳ ساله است، مملو از جدال تمام این نیروها بوده است. حزب کارگر تنها کمتر از یک ربع از دوران موجودیت خود را در دولت بوده است و هر نخستوزیری که داشته به نوعی جنجالآفرین بوده است.
رمزی مکدونالد، اولین نخستوزیر کارگری بریتانیا، وقتی نتوانست رضایت نمایندگان حزب خود را در مجلس کسب کند، ترجیح داد با محافظهکاران «دولت ائتلافی» تشکیل دهد و به این دلیل امروز شهرت خوبی ندارد. کلمنت اتلی بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم، دولت را به دست گرفت و تغییراتی گسترده به وجود آورد و نظام بهداشتی رایگان و نظام آموزشی جدید را بنیان نهاد.
هارولد ویلسون مجبور شد در شرایطی استعفا دهد که بخشهایی از طبقه حاکم طرح کودتایی علیه او را میریختند؛ و البته تونی بلر، از جنجالیترین چهرههای تاریخ احزاب چپ اولین رهبری بود که حزب را به سه پیروزی پی در پی انتخاباتی رهنمون کرد اما یکی از راستگراترین نخست وزیران تاریخ معاصر بریتانیا بود. در واقع دستاوردهای دولت کارگریِ اتلی را که مارگارت تاچرِ محافظهکار الغا نکرده بود، بلر “کارگر” از بین برد.
سوالی که امروز در مقابل تمام علاقمندان به سرنوشت بریتانیا و حزب کارگر وجود دارد این است که اد میلیبند، رهبر کنونی، در کجای این تاریخ پرماجرا قرار خواهد گرفت؟
این رهبر جوان پسر یک فیلسوف مارکسیست و برادر وزیر امور خارجهی تونی بلر است. اد میلیبند سه سال پیش در کمال تعجب همگان به رهبری حزب انتخاب شد. او از دیوید، برادرش، بسیار کمتر مشهور بود و البته بسیار کمتر دنباله روی سیاستهای تونی بلر. اد، که روزنامههای راست به سرعت نام «اد سرخ» را برایش برگزیدند، بخصوص با رای قوی اتحادیههای کارگری انتخاب شد که مقابل چرخش بیشتر حزب به سمت راست ایستادند.
اما او هم بعدا دست به حرکتی زد که کمتر کسی انتظارش را میکشید: حمله به نفوذ اتحادیههای کارگری در حزب کارگر و تلاش برای تمام کردن کاری که بلر آغاز کرده بود – یعنی کاهش قدرت اتحادیهها در تشکیلات حزب.
کنفرانس برایتون ٢٠١٣
حتی نزدیکترینهای میلیبند نیز به نوعی اعتراف میکنند که او پیش از کنفرانس در وضعیت موفقی قرار نداشت. مشکل او همانی بوده است که بسیاری رهبران این «خیمه وسیع» با آن روبرو بودهاند یعنی تحت فشار بودن از دو سو: یکی آن کت و شلوار پوشانی که میگویند حزب باید چهرهی مسئول و حرفهای به خود بگیرد تا لایق دولت جلوه داده شود (یعنی بیشتر شبیه حزب محافظهکار شود)؛ و دیگری، آن اعضای معمولی و رهبران کارگری که میگویند این حزب دقیقا ایجاد شده تا حزبِ کارگران باشد و باید برای به دست آوردن آرمانی سوسیالیستی تلاش کند.
میلیبند در سخنرانی کلیدی خود در کنفرانس موفق شد بسیاری از این چهرهها را راضی کند یا حداقل نرنجاند. در اینجا بیشتر مخالفین او در چپِ حزب نیز موافقند که نکات مثبتی در سخنرانی او وجود داشت. اوون جونز، نویسندهی سوسیالیست جوان میگوید: “حداقل دیگر کسی نمیتواند بگوید حزب ما سیاستهایی متفاوت از محافظهکاران ندارد.”
اشارهی جونز به سیاستهای متعددی است که میلیبند در سخنانش مطرح کرد. تمرکز او بر شش واژهای بود که مدام تکرار کرد: «بریتانیا لایق بهتر از اینها است.» اما این بار به جای سخنان مبهم، سیاستهای مشخصی نیز ارائه کرد: توقف افزایش قیمتهای انرژی، گسترش مهد کودک رایگان، استخدام ۱۰۰ هزار کارآموز جدید و ساختن یک میلیون مسکن جدید.
اینجا است که میلیبند بالاخره دارای سیاستهایی دانسته میشود که میتوان بر بنیان آن در خانهها را زد و مردم را متقاعد کرد برای انتخاب دولت کارگری تلاش کنند.
جونز و سایرین البته خوب میدانند که اینها کافی نیست و همین سیاستها نیز دقیق روشن نشدهاند. کتی کلارک، نمایندهی پارمان میگوید باید معلوم شود یک میلیون مسکن چگونه و بر چه بنیانی ساخته میشوند؟
اما چپهای حزب هم سعی میکنند این را «آغازی خوب» بدانند. آنها بخصوص از این خوشحالند که میلیبند در این کنفرانس توجه چندانی به مبارزهاش برای کاهش نفوذ اتحادیههای کارگری نکرد.
حزب کارگر قرار است کنفرانسی در ماه مارس سال آینده تشکیل دهد که در مورد نقش اتحادیهها تصمیمگیری کند. میلیبند میکوشد رای دستهجمعی اتحادیهها را از میان ببرد و در عوض از آنها بخواهند تنها به آن کارگرانی که خود میخواهند عضو حزب بشوند، حق رای بدهد.
از سوی دیگر، فهرست سیاستهایی که میلیبند ارائه کرد شاید نسبت به قبل چشمگیر باشد اما برای بسیاری از اعضای حزب، بخصوص از جناح چپ آن، به هیچ وجه برای مقابله با بحران پیش روی بریتانیا کافی نیستند. مثلا در همین کنفرانس، نمایندگان به اتفاق آرا رای دادند که دولت حزب کارگر تمام خطوط راهآهن کشور را ملی کند و همین کار را در مورد ادارهی پست، در صورت خصوصیسازی آن توسط دولت کامرون، نیز انجام دهد. همه اما میدانند که با وجود اتفاق آرای اعضای حزب، بسیار بعید است میلیبند چنین سیاستی را در بیانیهی حزب برای انتخابات قرار دهد.
کنفرانس ۲۰۱۳ هر چقدر که جذاب بود، کنفرانس سال آینده (آخرین کنفرانس پیش از انتخابات) است که معلوم میکند میلیبند بالاخره میخواهد با کدام قامت به سوی قدرت گام بردارد و چه نقشی در تاریخ این حزب به خود اختصاص خواهد داد.
اعضای حزب کارگر همه با او موافقند که بریتانیا لایق بهتر از کامرون است. سقف انتظارات بیشتر آنها اما بسیار بالاتر است و نخستوزیری میخواهند که لایق یدک کشیدن عنوان رهبری حزب “کارگر” باشد.