سوم خرداد، سالگرد آزادی خرمشهر، از آن روزهایی است که اکثریت عظیم ایرانیان اختلافات را کنار میگذارند و بیرون کردن نیروهای اشغالگر عراقی از خاک ایران را جشن میگیرند. در لبنان روز ۲۵ مه، سالگرد خروج نیروهای اسرائيلی از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، میبایست چنین حکمی داشته باشد. لبنانیها این روز را «عید مقاومت و آزادی» مینامند و پایان ۱۸ سال اشغال بخش گستردهای از خاک کشور خود را جشن میگیرند. حزبالله لبنان در همان سالهای اول حمله اسرائیل به لبنان با ابتکار دولت نوپای جمهوری اسلامی ایران بنیان نهاده شد و از آنجا که در سازماندهی شیعیان جنوب لبنان و مقاومتشان علیه اسرائیلیها نقش داشت، طبیعتا با این «عید» ملی تداعی میشد. اما آیا حزبالله لبنان اکنون بین مردم این کشور همچنان به عنوان نیروی مقاومت و آزادی شناخته میشود؟
به نظر میرسد پاسخ به این سوال هر روز بیش از پیش منفی میشود. همین است که امسال یک شهروند لبنانی که بخشی از پیشینهاش فلسطینی است در مقالهای در مجله اینترنتی «+۹۷۲» نوشت: «حزبالله زمانی بخاطر اخراج ارتش اسرائيل از جنوب لبنان نیرویی قهرمان تداعی میشد. امروز اما این گروه مسئول کشتار تعداد بیشماری از سوریها و فلسطینیها است.»
نویسنده این مطلب که بخاطر ترس از امنیت خود از نام مستعار «جوزف بی» استفاده کرده است به «عید آزادی» سال ۲۰۱۳ اشاره میکند که در آن حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله، از این موسم استفاده کرد تا از ورود نیروهای خود به خاک سوریه در حمایت از دولت این کشور بگوید. این موضوع از چند زاویه باعث خشم بسیاری از مردم لبنان بود.
اولا اینکه دولت سوریه خود قریب ۳۰ سال بخش اعظم خاک لبنان را در اشغال نظامی داشت. این اشغال در ابتدای در گرفتن جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۶ شروع شد اما با پایان این جنگ در سال ۱۹۹۰ خاتمه نیافت. ارتش بعثی سوریه به اشغال خود ادامه داد و تنها در سال ۲۰۰۵ بود که در پی ترور رفیق حریری، نخستوزیر سابق لبنان (به احتمال قوی به دست حزبالله) و جنبش شهروندیِ «انقلاب سدر» مجبور به خروج شد. اینکه حزبالله اکنون خود را به نیروی پیادهنظام همان دولت اشغالگر بعثی بدل میکرد و در این راه مردم بیگناه این کشور را میکشت باعث کاهش محبوبیت آن در لبنان و سراسر جهان عرب شد.
نکته دوم درباره ورود حزبالله به جنگ داخلی سوریه این بود که نشان داد این گروه عملا پادوی جمهوری اسلامی است و هرجا این دولت دست به ماجراجویی نظامی میزند همراه آن میرود. نه تنها مردم غیرشیعه لبنان که شیعیان این کشور نیز در سالهای اخیر به این رابطه تهران و حزبالله (که نصرالله هیچ تلاشی برای پنهان کردن آن نمیکند) معترض شدهاند. در پاییز سال گذشته شاهد در گرفتن جنبشی مردمی در لبنان بودیم و اعتراض به حزبالله و دخالت ایران در سیاست لبنان از جمله موضوعات اصلی این جنبش بود.
همین است که امروز شهروندی از جنوب لبنان که با نام مستعار «ف» در مقاله مذکور از او یاد شده میگوید: «عید آزادی دیگر آن اهمیت سابق را ندارد. یک زمانی خیلی اهمیت داشت. اما از سال ۲۰۱۳ که حضور حزبالله در سوریه خیلی آشکار شده دیگر ندارد.»
از اسرائیل تا ایران
اشغال حدود ۱۰ درصد خاک جنوب لبنان به دست اسرائیل در ژوئن ۱۹۸۲ صورت گرفت. اسرائیل البته چندین سال بود که با فلسطینیهای مقیم لبنان درگیر میشد. «سازمان آزادی بخش فلسطین» (ساف) به موجب توافق قاهره ۱۹۶۹ عملا چون دولت دومی درون خاک لبنان عمل میکرد و ۳۰۰ هزار پناهجوی فلسطینی در این کشور و همرایان چپگرا و ضدصهیونیست خود را سازمان میداد. حملات این نیرو به شمال اسرائیل و حملات جبرانی اسرائیلیها اما بیش از همه باعث آسیب دیدن شیعیان جنوب لبنان میشد. به همین دلیل بود که شیعیان لبنان نه تنها رابطه بسیاری بدی با ساف داشتند که در ابتدا بسیاری از اشغال کشور به دست اسرائیل استقبال کردند. حسن نصرالله خود در کتاب خاطراتش میگوید: «شیعیان گمان میکردند تنها کسی که آنها را از ستم فلسطینیها نجات خواهد داد رژیم صهیونیستی است. متاسفانه حتی در برخی مناطق، شیعیان از تانکهای اشغالگران صهیونیست استقبال کردند و بر روی آنها گل و برنج پاشیدند!»
این شادی اما دیری نپایید. اسرائیل مثل هر کشور اشغالگر دیگری در سالهای اشغال خود جنایات بسیاری مرتکب شد. همراه اسرائیل در این اشغال «ارتش جنوب لبنان» بود، نیرویی شبهنظامی عمدتا متشکل از نیروهای مسیحی لبنان که در بحبوحه جنگ داخلی در اراضی جنوب این کشور دولتی به نام «لبنان آزاد» به پا کرده بودند. بزرگترین جنایت این سالها در ۱۹۸۳ با همکاری مشترک این ارتش و اسرائیل (به وزارت دفاع وقت آریل شارون) صورت گرفت: قتل عام اردوگاههای فلسطینیِ صبرا و شتیلا.
تصمیم مناخم بگین، نخستوزیر اسرائيل، برای اشغال لبنان نقطه عطفی در تاریخ این کشور بود. اسرائیلیها سالها جنگهای تدافعی و برای حفظ استقلال و موجودیت خود جنگیده بودند. اما اشغال طولانیمدت جنوب لبنان اقدامی تهاجمی تلقی میشد که مورد حمایت بسیاری از مردم این کشور نبود.
جالب اینجا است که این صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق، بود که در تحریک اسرائیل برای دست زدن به این حمله نقش داشت. اتفاقی که بهانه حمله را به دست بگین داد ترور شلومو آرگوف، سفیر اسرائیل در لندن، به دست عوامل تشکیلات ابونضال بود، از رهبران منشعب از ساف که با استخبارات عراق رابطه داشت. حمله اسرائیل به لبنان چند روز پس از آزادی خرمشهر به دست ایران اتفاق میافتاد. صدام از موقعیت استفاده کرد و به ایران پیشنهاد داد که جنگ خاتمه پیدا کند و هر دو کشور مسلمان، به اتفاق سوریه، با هم به نبرد اسرائیل بروند و آنرا از خاک لبنان بیرون کنند. سران جمهوری اسلامی اما عقیده داشتند که «راه قدس از کربلا میگذرد» و با نپذیرفتن این پیشنهاد از یک سو به جنگ علیه صدام ادامه دادند و از سوی دیگر به انشعابی درون حزب وقت شیعیان لبنان، جنبش امل، دامن زدند و حزبالله را به میان آوردند — گروهی از که آن پس تا کنون اهرم اجرای سیاستهای ایران در جهان عرب بوده است.
این ورود قاطع جمهوری اسلامی به سیاست جهان عرب و نزاع اسرائيل و فلسطینیان بود. در طول این سالها جمهوری اسلامی به نقش کاملا منفی خود ادامه داده است و عامل اصلی ضدصلح در منطقه بوده است.
اسرائیل و لبنان در ۱۷ مه ۱۹۸۳ به توافقی رسیده بودند که به موجب آن نیروهای اسرائيلی از لبنان خارج شوند و روابط دیپلماتیک بین دو کشور برقرار شود. اما دولت لبنان در جنگ داخلی فروپاشید و این توافق هرگز عملی نشد. در سالهایی که در پی آمد اسرائیل در پی مقاومت مردم لبنان و مخالفت آرای عمومی در میان مردم اسرائیل بالاخره مجبور به عقبنشینی شد. این دولت ایهود باراک از حزب کارگر بود که خروج اسرائیل از لبنان را انجام داد و بسیاری امید داشتند که چند ماه بعد در نشست کمپ دیوید ۲ به صلح با فلسطینیها هم برسد. امیدها در این زمینه اما به نتیجه نرسید و در بیست سال گذشته وضع صلح در منطقه مدام بدتر و بدتر شده است. باراک نیز جای خود را به همان آریل شارون داد—هم اویی که پس از صبرا و شتیلا مجبور به استعفا از وزارت دفاع شده بود و نهادهای رسمی اسرائیل نیز او را مقصر شمرده بودند حالا نخستوزیر شد.
در طول این سالها اما جمهوری اسلامی نقشی بسیار مخرب بازی کرده و دشمن صلح در جهان عرب بوده است. مخالفین عربِ مذاکرات مادرید و اسلو بین اسرائیل و فلسطینیها بیش از هر سو با حمایت مالی جمهوری اسلامی تامین میشدند. گروه اسلامگرای حماس و سایر گروهها مثل جهاد اسلامی فلسطین هم بدون حمایت مالی و دیپلماتیک تهران به جایگاه کنونی خود نمیرسیدند. در کشورهای عربی دیگر نیز جمهوریاسلامی همهجا نفوذی منفی و ضد صلح و ترقی داشته است.
«عید آزادی» را امسال جواد ظریف به حسن نصرالله و وزیر خارجه لبنان، ناصیف حتی، تبریک گفت. اما بسیاری از مردم لبنان امروز به فکر «آزادی» از اصلیترین دولت خارجی هستند که در سیاست کشورشان دخالت میکند: جمهوری اسلامی ایران.