هیچ روزنامهنگاری نمیتواند مثل باب وودوارد نفس جهانیان را در سینه حبس کند. در حالی که همه منتظر انتشار «خشم»، کتاب جدید او درباره دولت دونالد ترامپ در روز سهشنبه هستند، بخشهایی از این کتاب در اینترنت منتشر شده است. وودوارد در سال ۱۹۷۲ خبرنگاری ۲۹ساله برای روزنامه «واشنگتن پست» بود که یکی از اقداماتش به او شهرت و اهمیتی جهانی و تاریخی داد: برملا کردن ماجرای واترگیت که عاقبتش استعفای ریچارد نیکسون شد. برای اولین بار در تاریخ، رئیس کاخ سفید از سمت خود استعفا داد — اتفاقی که از آن وقت تا کنون هم دیگر تکرار نشده است. وودوارد در طول این سالها همیشه از این شهرت استفاده کرده است تا به درون کاخ سفید راه پیدا کند. بسیاری از روسای جمهوری، حتی زمانی که علیهشان نوشته، بارها با او گفتوگوی خصوصی کردهاند. مثلا جورج دبلیو بوش برای چهار تا از کتابهای وودوارد با او گفتوگو کرد. باراک اوباما نیز بارها پای صحبت وودوارد نشست. در مورد ترامپ اما رکورد جدیدی زده شده است.
رئیسجمهوری آمریکا که از فضایی خارج از نخبگان سیاسی کشور میآید و همیشه میخواسته در مقابل آنها خودی نشان دهد، ۱۸ بار پای صحبت وودوارد نشست تا مگر بتواند نظر او را جلب کند و پوشش او برخلاف کتاب قبلی وودوارد، «ترس»، منفی نباشد. ترامپ چند هفته پیش به وودوارد تلفن کرد تا نوزدهمین گفتوگو را انجام دهد و ماجرای صلح امارات و اسرائیل هم به کتاب راه پیدا کند، اما روزنامهنگار گفت که دیگر دیر شده و کتاب در دست انتشار است.
با این حساب، کتاب وودوارد اهمیتی تاریخی دارد، چرا که روایت مفصل ترامپ را از تصمیماتش ارائه میکند. توجه بیشتر آمریکاییها به این روایت در مورد بحران ویروس کرونا جلب شده است. مثلا این واقعیت که ترامپ از وخامت دنیاگیریِ این ویروس خبر داشته، اما به اندازه کافی در موردش هشدار نداده است. برای ایرانیان اما مهمترین بخش این کتاب را باید جزئیات مربوط به تصمیم ترامپ برای ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، دانست که در روز ۳ ژانویه سال جاری در حملهای پهپادی به همراه ابومهدی مهندس، فرمانده عراقی، و هشت نفر دیگر از همراهانشان، کشته شد. بخشهایی از این کتاب که مربوط به این تصمیم است، در رسانههای غربی و اسرائیلی منتشر شده است.
هشدار سناتور
در کتاب وودوارد از این میخوانیم که یک چهره حزب جمهوریخواه بیش از همه به ترامپ در مورد ترور سلیمانی هشدار داده بود: لیندزی گراهام، سناتور جمهوریخواه از ایالت کارولینای جنوبی.
گراهام جزو ریشسفیدهای حزب جمهوریخواه، بهخصوص در زمینه سیاست خارجه است و همیشه خواهان سیاست تندی در برخورد با جمهوری اسلامی ایران بوده است. در زمان اوباما (هنگام سخنرانی در نشست امنیت بینالمللی هالیفکس در نوامبر ۲۰۱۰) او حتی یک بار خواهان حمله پیشگیرانه نظامی علیه ایران شد. گراهام در آغاز مداخله نظامی عربستان سعودی در یمن از آن دفاع کرد و در این مورد گفت: «من میخواهم با عربستان سعودی رابطه داشته باشیم. آنها همکار استراتژیک ما هستند. دشمن خونی ایران هستند.»
سناتور گراهام این بار اما نگران بود. در روز ۳۰ دسامبر او در حال بازی گلف با دونالد ترامپ، به او در مورد عواقب حمله هشدار داد. میک مالوِینی، رئیس دفتر وقت ترامپ، بود که از گراهام خواسته بود در این مورد با ترامپ صحبت کند. این امر نشان میدهد که رئیسجمهوری از چند وقت پیش به فکر ترور احتمالی سلیمانی بوده است.
صحبت روز ۳۰ دسامبر اما ویژه بود. سه روز قبل از آن (در روز ۲۷ دسامبر) شبهنظامیان عراقی نزدیک به ایران در حملهای به یک پایگاه نظامی نزدیک کرکوک، یک پیمانکار آمریکایی را کشته بودند. دو روز بعد، آمریکا برای تلافی به کتائب حزبالله عراق حمله نظامی کرد. در همان زمانی که ترامپ و گراهام مشغول بازی گلف بودند، هادی عامری، رئیس سازمان بدر عراق و چهره نزدیک به تهران، همراه با دیگرانی همچون ابومهدی مهندس، فرمانده کتائب حزبالله، فالح الفیاض، فرمانده حشد شعبی، و قیس خزعلی، فرمانده عصائب اهل حق، در تدارک حمله به سفارت آمریکا بودند. فردای آن روز تظاهراتی علیه سفارت آمریکا در بغداد صورت گرفت که این چهرههای نزدیک به جمهوری اسلامی ایران در تدارک آن نقشی محوری داشتند. چند روز بعد که قاسم سلیمانی به بغداد رفت، چند دقیقه پس از پیاده شدن از هواپیما، با حمله پهپادهای آمریکایی کشته شد.
در روز ۳۰ دسامبر اما گراهام هشدار داده بود که کشتن سلیمانی «بازی جدیدی» وسط میکشد، «قدم بزرگی» است، و میتواند منجر به «جنگی تقریبا تمام و کمال» شود. پیشنهاد گراهام این بود که به جای سلیمانی کسی در رده پایینتر ترور شود «که جذب آن برای همه خیلی راحتتر باشد.»
سناتور جنوبی با زبان کازینویی با ترامپ صحبت کرد و گفت ترور سلیمانی مثل این است که «بلکجک ۱۰ دلاری را جلو بلکجک دستی ۱۰ هزار دلار» بازی کنی. ترامپ اما نهایتا به حرف او و دیگران گوش نداد. نظر او نزدیکتر به چهرههایی همچون جینا هسپل، رئیس سازمان سیا، بود که میگفت وقتآن رسیده است که آمریکا سلیمانی را از میان بردارد؛ کاری که انجام شد و در نهایت هم جنگی درنگرفت.
موفقیت در قمار؟
برخی تحلیلگران میگویند روایت وودوارد نشان میدهد که ترامپ به درستی قمار کرده است و گراهام اشتباه میکرده است. چرا که بر خلاف پیشبینی سناتور، جنگی در نگرفت. حمله ایران به سربازان آمریکایی در عراق منجر به مرگ کسی نشد (گرچه همان شب موشکهای سپاه ۱۷۶ مسافر بیگناه هواپیمای تهران-کییِف را کشتند) و ترامپ هم جوابی به آن نداد.
ست فرنتزمن، ستوننویس روزنامه «اورشلیم پست» اسرائیل، در این مورد تیتر زد: «کتاب جدید نشان میدهد که قمار ترامپ در مورد سلیمانی بهدرستی ترس «جنگ» را جدی نگرفته است.»
فرنتزمنِ اسرائیلی مینویسد: «ترامپ به درستی قمار کرده بود که ایران از پس خرج جنگی عمده برنمیآید و در مقابل کشتن سلیمانی تلافی واقعی نمیکند.»
این نویسنده در تحلیل خود مینویسد: «امکان جنگ واقعی با ایران وجود نداشت، چون ایران از پس خرج جنگ برنمیآید. ایران میخواهد متحدان آمریکا را تحریک کند؛ چنانکه در حمله ماه سپتامبر به عربستان سعودی با پهپاد و موشکهای کروز دیدیم… هدف ایران استفاده از موشک و پهپاد و مین است، اما نه جنگ معمولی با آمریکا. قمار ترامپ در ماه ژانویه این بود که ایران تخاصم واقعی آغاز نمیکند و تا به حال حرفش درست از کار در آمده است.»