اکتبر ماه انقلاب و شورش است: ماه انقلاب روسیه ۱۹۱۷؛ ماه انقلاب مجارستان ۱۹۵۶؛ و درست اکتبر پارسال بود که جنبشی جدید و غیرمنتظره در دو کشور در گرفت: لبنان و عراق.
جهان در آن چند ماه پر از اعتراض بود: از ایران تا هنگکنگ؛ از شیلی تا عراق. بین این جنبشها شباهتهای بسیاری بود اما این شباهتها بیش از همه بین عراق و لبنان احساس میشد. این دو کشور عربی بهرغم تفاوتهای بسیار سه درد مشترک دارند که جوانان علیه آن به پا خاستند: نظام قومی-مذهبیِ نهادینهشده در سیاست؛ نفوذ جمهوری اسلامی و نیروهای تحت لوای آن؛ و فقدان دولت مؤثر و کارآمد که بتواند به شهروندان خدمات ارائه کند.
این سه آفت البته چون زنجیرهای به یکدیگر متصل هستند و یکی به دیگری کمک میکند. نظام قومی-مذهبی اجازه میدهد احزاب شیعه مورد حمایت تهران کابینه لبنان و عراق را قرق کنند و دولت تکهپاره شده غیرموثر و کارآمد و پر از فساد عظیم است. نقطه قوت جنبش این بود که ضدقومگرایی بود و اتفاقاً خود شیعیان عراق و لبنان در آن نقش محوری داشتند.
با گذشت یک سال این جنبش به کجا رسیده؟ تحولات در هر دو کشور و در سطح جهان بسیار بودهاند. در اینجا بر عراق تمرکز میکنیم.
جنبش در این کشور قریب ۶۰۰ کشته داد؛ رقمی باورنکردنی. در مقایسه جنبش هنگکنگ در مقابله با ابرقدرتی مثل چین تنها دو کشته داد. در جنبش لبنان حدود ۱۰ نفر کشته شدند. در جنبش شیلی زیر ۴۰ نفر. در عراق اما ۶۰۰ نفر که بیشترشان از جوانها بودند کشته شدند؛ کشتاری که قاسم سلیمانی یکی از طراحانش بود.
در چند روز گذشته، در سالگرد جنبش، این کشتهشدگان که مردم «شهدای تشرین» (نام عربی ماه اکتبر) مینامند بیش از همه بزرگ داشته شدند. عراقیها در بغداد و شهرهای جنوبی به میدان آمدند و شعارهایی همچون «ما انقلابیون آزادهایم، به راه خود ادامه میدهیم» دادند. خواستهها همان است که بود: رسیدگی به بیکاری جوانان، ارائه خدمات مناسب دولتی، پایان فساد اقتصادی، پایان دخالت شبهنظامیهای مورد حمایت ایران و کسب اطمینان از انتخابات شفاف و زودهنگام.
گفتههای مروان حمید، دانشجویی در دیوانیه، مرکز استان قادسیه، بیش از هر چیز روحیه خیابان را نشان میدهد: «اگر دولت پاسخ مطالباتمان را ندهد میرویم بغداد و منطقه سبز را تسخیر میکنیم.» منظور از «منطقه سبز» نواحی حفاظتشدهای در بغداد است که ساختمانهای دولتی و سفارتها در آن واقع شدهاند؛ قلب قدرت در عراق.
همین جوان میافزاید: «مجلس را منحل میکنیم و دولت موقت تشکیل میدهیم تا به فساد سازمانیافته و احزاب و شبهنظامیانی که به قدرتهای خارجی پاسخگو هستند پایان دهیم.»
نخستوزیر، متحد مردم؟
تفاوت بزرگ اکتبر امسال و اکتبر پارسال اما این است که مردی در سمت نخستوزیری عراق نشسته که بسیاری از معترضین او را متحد خود میدانند. اولین موفقیت معترضین اکتبر پارسال این بود که عادل عبدالمهدی را به استعفا کشاندند؛ نخستوزیری که در جوانی از رهبران حزب کمونیست بود و در پیرانهسری طرفدار جمهوری اسلامی شد. عبدالمهدی استعفا داده بود و روند تعیین جانشینش در جریان بود که دونالد ترامپ با ترور قاسم سلیمانی در روز سوم دهه جدید تقویم میلادی جهان را تکان داد. اولین واکنش مجلس عراق مصوبهای بود که خروج نیروهای آمریکایی را ملزم میکرد. بعضی ستوننویسها از پیروزی ایران در عراق گفتند؛ اما معلوم بود جوجهها را زود میشمارند.
در روند تعیین نخستوزیر ایران نتوانست نامزد مورد نظر خود، توفیق علاوی را به کرسی بنشاند. نامزد بعدی، عدنان زرفی از نجف، بیش از آن به آمریکاییها نزدیک بود که اقبالی در مجلس داشته باشد؛ اما نامزد سوم که بالاخره توانست در مجلس به اکثریت برسد و در ماه مه دولت جدید تشکیل دهد، مصطفی الکاظمی بود مردی که به نظر توانسته خودش را ماندگار کند. مهمتر از همه او میرود تا به واقعیتی که از پس از حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳ در عراق برقرارشده، یعنی انتخاب نخستوزیر کشور بهحکم توافق نانوشته تهران و واشنگتن بهجای قدرت مردم عراق، پایان دهد.
مصطفی الکاظمی به نظر بیش از هر چیز برای یکچیز میکوشد: استقلال و عزت عراق بهعنوان کشوری مستقل. این است که او بیش از هر نخستوزیر دیگری از بعد از نوری مالکی توانسته جلوی نفوذ تهران و نیروهای شبهنظامیاش بایستد و در این راه حتی با حشد شعبی هم شاخبهشاخ شده. در این میان، آیتالله سیستانی، مرجع بزرگ شیعیان که هشتاد درصد شیعیان جهان (ازجمله ایران) از مقلدینش هستند، برخلاف خواست خامنهای، مستقل از تهران عمل کرده و پشتیبان تلاشهای الکاظمی است. خیلی از چهرههای شیعه عراق هم از اینکه کسی مقابل قدرت مردان پرنخوت سپاه پاسداران ایستاده خوش حالند.
نخبگان سنتی عراق نیز از تلاش الکاظمی حمایت میکنند. همین است که مثلاً فیصل استرابادی، دیپلمات با تجربه و سفیر سابق عراق در سازمان ملل، از تلاشهای او حمایت میکند. درنتیجه خواستهای مردم برای عزت و استقلال کشورشان متحدین مهمی در دالانهای قدرت دارد. الکاظمی سعی کرده هم روابط با تهران را تنظیم کند، هم با آمریکا و هم با عربستان سعودی که همسایه عراق است و روابط دیپلماتیکش با آن در سال ۲۰۱۷ بعد از حدود ربع قرن از سر گرفته شد.
راکت و تهدید
جمهوری اسلامی طبعاً در مقابل این تلاش الکاظمی ایستاده چرا که بقای خود را مدیون بقای شبکههای حمایتیاش در منطقه میبیند که با ترور سلیمانی تضعیفشدهاند اما از بین نرفتهاند. در ۹ ماهی که از ترور سلیمانی میگذرد استراتژی اصلی سپاه تشکیل گروههایی با نامهای جدید و یکبارمصرف بوده و حملاتی که فضای بغداد را بیش از پیش ناامن کردهاند.
حدود دو هفته پیش به یک هیئت بریتانیایی در بغداد حمله شد که اولین حمله مستقیم به دیپلماتهای غربی در چند سال اخیر بود. حمله به نیروهای آمریکایی هم که تنها در همین دو ماه گذشته حداقل ۴۰ بار انجامشده. آخرین نمونه آن راکتی بود که هفت شهروند غیرنظامی را در نزدیکی بغداد کشت و مشخص بود هدف آن نیروهای آمریکایی بودند.
جمهوری اسلامی در ضمن از نبرد ترکیه علیه نیروهای کرد هم استفاده کرده و همجهت با آنکارا به کردها حمله میکند. نزاع ترکیه علیه نیروهای همپیمان با «حزب کارگران کردستان» (پ ک ک، به رهبری عبدالله اوجالان) دههها است ادامه دارد اما در دو سال اخیر یک عامل نظامی مهم به آن قدرت جدیدی بخشیده: پهپاد. ترکیه حالا به جای هواپیماهای بزرگ آمریکایی با پهپادهای دقیق ساخت خودش به پایگاه پ ک ک در کوههای صعبالعبور منطقه قندیل حمله میکند.
محمد حسن، شهردار قندیل، اخیراً به خبرگزاری فرانسه گفت: «روزی نیست که پهپاد نبینیم. اینقدر پایین پرواز میکنند که ساکنین قندیل میتوانند با چشم غیرمسلح آنها را ببینند.» آتش ترکها باعث شده مردم ایزدی سنجار (شنگال) که جانشان را نیروهای همپیمان با پ ک ک نجات دادند و همان نیروها الان در منطقهشان حضور دارند در امان نباشند. شهردار سنجار به خبرگزاری فرانسه گفته: «بمباران ترکیه وحشت بسیاری ایجاد کرده. آنقدر که ایزدیها به خانه بازنمیگردند.»
ایران نیز با پهپادهای جدید سپاه بیشازپیش به پایگاههای احزاب کرد ایرانی همچون حزب دموکرات کردستان و کومهله (که هرکدام دو شاخه هستند) حمله میکند. آخرین مورد این حملات با شلیک چند راکت در روز چهارشنبه به یکی از پایگاههای حزب دموکرات انجام شد.
تعطیلی سفارت؟
حملات متعدد جمهوری اسلامی از روی استیصال است و از روی هراس برای باختن بازی در عراق؛ اما اخیراً خبری توسط منابع متعددی از جمله خبرگزاری فرانسه و روزنامه «واشنگتن پست» منتشر شد که اگر محقق شود میتواند پیروزی برای ج.ا باشد. مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، ظاهراً به برهام صالح، رئیسجمهور عراق، گفته است که اگر این کشور نتواند جلوی حملات به سفارت آمریکا را بگیرد، واشنگتن سفارتش را تعطیل میکند.
نباید فراموش کرد که تظاهرات شبهنظامیان مورد حمایت ایران در مقابل سفارت آمریکا در بغداد و حمله به آن بود که باعث شد ترامپ دستور به ترور سلیمانی را دهد. آمریکا حالا چطور بعد از نه ماه میخواهد میدان را واگذار کند؟ این نظر اغلب مدافعین تلاش الکاظمی است. مثل استرآبادی که میگوید: «آمریکا با تعطیلی سفارتش در واقع پیروزی استراتژیکی را تحویل ایران میدهد.»
دیوید شنکر، معاون وزیر خارجه در امور خاور نزدیک، تهدید پمپئو را نه تائید کرده و نه تکذیب و گفته: «ما تهدید مردممان و مردان و زنانمان را که در خارج از کشور خدمت میکنند تحمل نمیکنیم.»
اما آیا آمریکا واقعاً سفارتی را که در سال ۲۰۰۹ بهعنوان بزرگترین سفارت خود در جهان افتتاح کرد (و هنوز هم بزرگترین است) در مقابل تهدیدهای ایران خواهد بست؟ آیا این کار مقدمه لشکر نظامی گسترده علیه شبهنظامیهای مورد حمایت تهران برای ایجاد «غافلگیری اکتبر» و تأثیر بر نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در ماه آینده است؟ آیا سفارت در عوض به اربیل، مرکز اقلیم کردستان عراق، منتقل خواهد شد؟ پاسخ این سؤالها را بهزودی متوجه خواهیم شد اما به نظر میرسد این حرکت بیش از هر چیز اولتیماتوم به الکاظمی برای کوتاه نیامدن در مقابل ایران باشد؛ این نوع دیپلماسی به شیوه کار ترامپ میخورد.
انتخابات
الکاظمی تا ژوئن سال آینده وقت دارد تا کشور را آماده برگزاری انتخابات کند. مجلس عراق البته هنوز قانون انتخابات را تصویب نکرده اما عزم جدی برای برگزاری آن وجود دارد. بسیج ملی و اتحاد سیاسی بین گروههای مختلف میتواند شکستی تاریخی شود برای نیروهای مورد حمایت ایران که هماهنگکنندههایشان، قاسم سلیمانی و ابو مهندی مهندس را نیز ازدستدادهاند. نیروهای مدنی مثل حزب کمونیست دو سال پیش پیروزیهای قابلتوجهی به دست آوردند: مثل راه یافتن یک زن کمونیست به مجلس از شهر مقدس نجف، اتفاقی که ناظرین نمادی از شکست اسلامگرایی نوع خمینی در عراق جدید دانستند.
هرگونه تلاش سپاه برای دخالت در انتخابات عراق (آنطور که در ایران به آن عادت دارد) با واکنش عظیم مواجه خواهد شد.
حساسیت به انتخابات را اخیراً در غائله مربوط به روزنامه کیهان دیدیم. آیتالله سیستانی در روز ۲۳ شهریور با نماینده سازمان ملل در عراق دیدار کرد و خواهان فرستادن ناظران سازمان ملل برای انتخابات شد. حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان که گمارده مستقیم خامنهای است، در روز چهار مهر در مطلبی با عنوان «برخاسته از ارادت» برای سیستانی منبر رفت که گفته سیستانی «با جایگاه و منزلت عراق بهعنوان یک کشور مستقل… همخوانی ندارد» و «دعوت از سازمان ملل برای نظارت بر انتخابات یک کشور، اعلام ورشکستگی آن کشور و بدبینی به ملت و خوشبینی به بیگانگان است.»
تمام مقامات عراق و حتی نوری مالکی بهسرعت شریعتمداری را محکوم کردند. مالکی که در زمان نخستوزیری بسیار به سلیمانی نزدیک بود و اخلافاتش با رقبایی همچون مقتدی صدر را در تهران و قم حل میکرد گفت: «چنین توهینهایی برای همه مردم عراق اهانتآمیز است.» رسانههای عربی ایران پر از اعلام برائت شدند. نهتنها جواد ظریف با تمجید از سیستانی او را «دژ عراق» نامید که اسماعیل قاآنی، جانشین سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس، نیز گفت: «آیتالله سیستانی نماد افتخار و اقتدار مرجعیت و قدرت بسیجکنندگی آن در جامعه عراق و جوامع اسلامی است.» شریعتمداری سه روز بعد مجبور به معذرتخواهی شد و در کیهان روز هفتم مهر گفت منظور سیستانی را درست متوجه نشده و افزود: «از محضر معظم له پوزش میخواهم و امید آنکه تقصیر اینجانب را بپذیرند.»
این عقبنشینی سهروزه خبر از توازن قوا در عراق ۲۰۲۰ میدهد. الکاظمی اگر بتواند مقاومت را تا سال آینده ادامه دهد و کمک کند با ائتلافی وارد انتخابات شود که بتواند هم پیروز شود و هم با موقع قویتری دولت را در اختیار بگیرد بیشک نام خود را در تاریخ عراق ثبت خواهد کرد. عراقیها دیروز (شنبه، سوم اکتبر) روز ملی خود را جشن گرفتند، یعنی سالگرد ۸۸ سال استقلال از بریتانیا که با عضویتشان در جامعه ملل رسمیت یافت.
قریب یک قرن موجودیت این کشور مستقل اما پر از فساد و دخالت خارجی و حکومت دیکتاتوری بوده که در قرن حاضر با حمله نظامی و حکومت غیرمستقیم قدرتهای خارجی ادامه یافته. الکاظمی اگر به موفقیت برسد عراق به موقعیتی رشکبرانگیز خواهد رسید: کشوری با استقلال واقعی و مؤثر، دموکراسیِ مردمبنیان، جامعه مدنی فعال و روابط خوب با تمام همسایگان. به نفع مردم ایران است که برای او آرزوی موفقیت کنند.