ربع قرن پس از قتل های زنجیرهای روشنفکران ایران توسط ماموران وزارت اطلاعات، «ایرانوایر» در گفت و گو با «شهریار مندنی پور» نویسنده شهیر ایرانی که در فهرست این قتل ها بوده و «مهرانگیز کار» که رودرروی ماموران حذف در وزارت اطلاعات بازجویی پس داده نشسته و نگاهی به ۲۵ سال پیش تاکنون داشته است. در این گزارش آخر، «پرستو فروهر» در بازگشت از ایران، دریافتهای تازه خود را با ما در میان گذاشته و نگاهی به راه طی شده در ربع قرن اخیر انداخته است.
***
پرستو فروهر، نقاش، نویسنده و کنشگر مقیم فرانکفورت آلمان است. آثار چشمگیر هنریاش در برخی از معتبرترین موزهها و گالریهای آلمان و فراسو به نمایش در آمدهاند؛ از برلین تا استانبول و از ملبورن تا سانفرانسیسکو. او درسخوانده رشته هنر است. تحصیلات لیسانسش را در همین رشته در دانشگاه تهران در دهه ۶۰ گذراند و فوق لیسانس هنر را در سال ۱۳۷۲ از دانشگاهی در آلمان گرفت.
اما ربع قرن پیش بود که رویدادی مهیب بعد دیگری به زندگی فروهر اضافه کرد: قتل فجیع و پدر مادرش، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، در آذرماه ۱۳۷۷ که به همراه قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در همان ماه دور خونین و آخر «قتلهای زنجیرهای» شد و در ضمن سابقه طولانی این قتلها را برملا کرد. آن آذرماه سخت در ضمن آغاز جنبش نوین دادخواهی بود که فروهر یکی از صداهای بیباک و خستگیناپذیر آن بوده است.
او پس از قتلها به آلمان مهاجرت کرد، اما هر سال در سالگرد قتل والدینش به ایران برمیگردد و بهای سنگینی برای این پافشاری پرداخته است. جمهوری اسلامی سالها است نمایشگاههای هنری او را ممنوع کرده است و در سال ۹۶ بود که با شکایت وزارت اطلاعات پایش به دادگاه انقلاب هم کشیده شد.
فروهر امسال نیز برای مراسم به ایران رفت تا به همراه دهها نفر دیگر در بیست و پنجمین سالگرد قتل سیاسی والدینش شرکت کند. چنانکه انتظار میرفت او در این روند مورد اذیت قرار گرفت.
پس از بازگشت به آلمان در گفتگویی تلفنی به ایرانوایر میگوید: «در فرودگاه لشکرکشی کردند و بساط درآوردند. در واقع اما اگر به زبان عامیانه بگوییم، سرکار میگذارند. یک مشکل جانبی ایجاد میکنند که تمام ذهن و انرژی آدم را مشغول خودش میکند. موقع ورود، تلفن و پاسپورت را گرفتند. دو ساعت چمدان را گشتند. لباسهایم را یک به یک بیرون کشیدند. میخواستند با ایجاد مشکلی برنامهریزی و ارتباطات را قطع کنند و مشکل ذهنی شدیدی پیش بیاورند تا آدم دچار ناامنیتی ذهنی شود.»
از او در مورد مشاهداتش از ایرانِ امروز میپرسم؛ ایرانی که در تمام این سالها یاد فروهرها و قتلهای شوم زنجیرهای را از یاد نبرده. میگوید: «ریسکی که زنان ایران به صورت هر روزه میکنند در واقع ترجمه آن شعار فمینیستی است که میگفت «امر خصوصی، امر سیاسی است». تعداد زنان بیحجاب از سالهای گذشته بیشتر بود. بهخصوص در آن محله سنتی که خانه ما در آنجا است. معلوم بود که زنان پا پس نکشیدهاند. در حالی که فعلا نمیتوانند مجراهای سیاسی صرف مثل تظاهرات را پیش ببرند اما خود همین کارها قدمی است که روی آن هزینه بسیار دادهاند و از آن عقب نمیروند. تصویر فضای عمومی در ایران با حضور زنان بیحجاب و بهخصوص جوان تصویر دیگرگونهای شده است.»
از فروهر در مورد میراث دگراندیشانی که در قتلهای زنجیرهای کشته شدند میپرسم. صحبت از این میکند که به زعم او با گذشت ۲۵ سال از آن قتلها میبینیم که اقبال جامعه به گرایش سیاسی آنها که خارج از جمهوری اسلامی بودند، بیشتر شده است.
میگوید: «جریاناتی که به آن شکل فجیع مورد حمله قرار گرفتند، بخشی از جامعه ایران را نمایندگی میکردند که خواستهای سکولار داشتند و خودشان را درون جمهوری اسلامی و حتی جمهوری اسلامیِ اصلاحشده تعریف نمیکردند. آن واژهای که پدر من به کار میبرد «اپوزیسیون برونزاد» بود. یعنی خودشان را خارج از آن بافت تعریف میکردند. رویکرد به این طرز تفکر و به این واکنش به ساختار قدرت در سالهای گذشته خیلی بیشتر شده. در واقع تجربههای تاریخی این ۲۵ سال نشان داده که چیزی که آنها نمایندگی میکردند به شکلی بیانگر خواستهای اساسیای بوده که متاسفانه همچنان روی دست جامعه مانده و نتوانسته به تحقق بیانجامد.»
فروهر تاکید میکند: «به همین دلیل شاید یادآوری آنها باید نه فقط به عنوان قربانیان قتلهای سیاسی که به عنوان یادآوری یک پتانسیل و یک ظرفیت اجتماعی انجام شود که در آن هنگام هنوز شاید بهطور واضح دیده نمیشد.»
او در مورد تغییر نگاه تاریخی به آن قتلها میگوید: «زمانی که قتلهای سیاسی انجام میشد، میگفتند هدف ضربه زدن به آقای خاتمی و زمینگیر کردن اصلاحات بوده. در صورتی کسانی که مقتول این جنایتها بودند هیچ کدام خودشان را درون پروژه اصلاحات تعریف نمیکردند و بیرون آن بودند.»
فروهر به این اشاره میکند که مدت کوتاهی پس از قتلهای زنجیرهای جنبش دانشجویی ۱۸ تیر را داشتیم که «خود را در فاصلهگذاری با جریان اصلاحطلبی تبیین کرد.»
پس با توجه به اقبال بیشتر جامعه به راههای خارج از جمهوری اسلامی آیا باید پروژه حکومت در قتلهای زنجیرهای را شکستخورده بدانیم؟
فروهر میگوید: «جمهوری اسلامی نتوانست آن راه را کور کند. ولی واقعیت این است که با این کشتنها جامعه را در بیان خواستههایش بیبضاعت کرد. شما نمیتوانید اینرا ندیده بگیرید که وقتی جریانات سیاسی شاخصهای خودشان را از دست میدهند، نمیتوانند با صلابت خودشان را تببین کنند، نیروگیری کنند و در واقع آن ظرفیتهایی که درون جامعه وجود دارد گرد نهادها جمع کنند. این ضربهها را نمیشود نادیده گرفت.»
او نگاهی روشن به کاستیهای جامعه مدنی و سیاسی و آفت عدم سازمانیافتگی سیاسی ایرانیان دارد و میافزاید: «نهادهای سیاسی اجتماعی در ایران نتوانستند تداوم خودشان را حفظ کنند و بر پایه این تداوم خودشان را به روز کنند و با خواستهای جامعه رشد و بالش داشته باشند. این همچنان نقطه ضعفی است که وجود دارد و در بزنگاههای مختلف هم بیشتر خودش را نشان میدهد. جای نهادهای سیاسی پرسابقهای که به نوعی رابطه زندهای با جامعه داشته باشند و بتوانند در یک رابطه ارگانیک هم خود پالایش پیدا کنند و هم جامعه را به جلو ببرند در جامعه ما همچنان بسیار خالی است. این معضلی است که با آن روبرو هستیم.»
وظیفه شهادت
فروهرها که کشته شدند، پرستو ۳۶ ساله بود. در تمام سالهایی که از پی آمده او هم به فعالیتهای هنریاش در عالیترین سطح ادامه داده و هم میراث پدر و مادرش را به طرق مختلف پیش برده. در سال ۱۳۷۹ مجموعه اشعار مادرش را در قالب کتابی با نام «شاید یک روز» منتشر کرد. در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ کتابهایی به زبان آلمانی و فارسی در مورد پدر و مادرش نوشت.
در مورد این سالهای طولانی میپرسم که شاهد زنده میراث پدر و مادرش بوده. میگوید: «سعی کردم آنچه را شاهدش بودم و آنچه را که اسناد زندگی سیاسی پدر و مادرم بود منتشر کنم. وبسایت فروهرها را درست کردم و آنچه از این اسناد باقی مانده بود و از یورشهای متفاوت در دورههای متفاوت سرکوب جان سالم به در برده بود در اختیار عموم و در فضای مجازی گذاشتم. کتاب نوشتم تا تاریخ صرفا مختص به روایتهای یکجانبه و تحریفشده حکومتی باقی نمایند.»
فروهر اما تنها نگهبان تاریخ نبوده و در ضمن از پیشگامان جنبش دادخواهی در ایران بوده. در اسفند ۱۴۰۱ او به همراه ۸۲ تن دیگر همچون «حامد اسماعیلیون»، «آتش شاکرمی»، «نرگس محمدی»، «شیرین عبادی»، «مهرانگیز کار»، «نسرین ستوده»، «عفت ماهباز» و «کیوان صمیمی»، «پیمان دادخواهی» را امضا کردند که هدفش «همبستگی» در این زمینه و برای پیشبرد جنبش «زن، زندگی، آزادی» بود.
خود میگوید: «بخش بزرگی از تلاشهای من مربوط به مساله پیشبرد دادخواهی است. نه صرفا به عنوان روند قضایی بلکه به عنوان روند اجتماعی: پافشاری بر افشای حقیقت و اجرای عدالت.»
او میگوید جنبش دادخواهی در همان دو سال و خوردهای اول پس از قتلهای پاییز ۷۷ دستاوردهای مهمی داشت. میافزاید: «به دلیل واکنش اجتماعی فوقالعاده زیادی که انجام شد حکومت نتوانست داستانهایی که قبلا بیان میکرد، تکرار کند که مثلا تصادف بوده و افراد ناشناس بودند و غیره. ناچار به اعتراف شد که مامورین حکومتی بودند که چنین کردند. این دستاورد بزرگی بود. ناچار شد آنها را محاکمه کند. گرچه محاکمه پوشالی بود و بر اساس پرونده آش و لاشی که مدارک اصلی از آن بیرون آمده بود.»
فروهر به یاد دارد که در طول ده روز پرونده را خوانده از آن یادداشتبرداری کرده و میگوید: «در جای جای آن جملاتی بود که اوج فاجعهای که اتفاق افتاده و اوج جنایتهای سیاسی را نشان میداد. مثلا همینکه مامورین حکومتی و کارمندان رسمی وزارت اطلاعات گفته بودند که در چارت عملیاتی حذف فیزیکی جزو وظایف سازمانی ما بود. این نشاندهنده ابعادی است که بر جامعه پوشیده بود و پس از این پرونده دیگر میشد به صورت مستند از آن صحبت کرد. یا مثلا اینکه با ذکر «یا زهرا» مادر من را کشته بودند و یا قبل از این کار وضو میگرفتند که نشاندهنده این است که چطور از باورهای مذهبی ابزار سیاسی پلیدی برای اعمال خشونت بر دگراندیشان ساخته شده بود.»
حکومت در نهایت «ناصر زرافشان»، وکیل پرونده، را پنج سال به زندان انداخت و جلوی افشای کامل حقایق را گرفت. اما به زعم فروهر بسیاری از دستاوردهای جنبش دادخواهی به جای خود ماندند.
او میگوید: «امیدوارم تلاشهایی که شد نقش مثبتی داشته باشند و در این صورت مایه دلگرمی و افتخار است. همه مایی که در این زمینه تلاش کردیم سعی کردیم این نوع گفتمان دادخواهی را جا بیاندازیم و این حقطلبی را برای کسانی که قربانی خشونتهای سیاسی میشوند. مساله دیگر جدا کردن دادخواهی از انتقامجویی است. برای مثال در همین پرونده وقتی حکم قصاص دادند، ما خیلی قاطع جلوی آن ایستادیم و گفتیم که دادخواهی ما برای حکم اعدام گرفتن نبوده. ما نمیخواهیم جانی گرفته شود. متعهد هستیم به اندیشههای جانباختگان این جنایتها که مخالف حکم اعدام بودند. اینها دستاوردهایی است که با این جریان به دست آمد.»