درس‌های زندگی کوتاه الکسی ناوالنی مخالف پوتین برای ایران

انتشار در ایران‌وایر

ضربه سختی بر قامت جنبش مبارزه با استبداد ولادیمیر پوتین در روسیه فرود آمده است. کرملین اعلام کرد که الکسی ناوالنی، سرشناس‌ترین مخالف پوتین، مدت کوتاهی پس از پیاده‌روی در زندانی در منطقه قطب شمال روسیه که در آن به‌سر می‌برد از پا افتاده و در ۴۷ سالگی درگذشت. درس‌های زندگی ناوالنی برای جنبش آزادی‌خواهی ایران چه می‌تواند باشد؟

**

درگذشت زندانیان در زندان همیشه باعث می‌شود انگشت اتهام به سوی حکومت‌ها بلند شود. مشخص بود پوتین چقدر از ناوالنی هراس داشت و در ضمن ید طولای او در قتل مخالفان درون و بیرون مرزهای روسیه قابل کتمان نیست. 

ناوالنی ۴۷ ساله را چندی پیش به بیش از سی سال زندان محکوم کرده بودند. او در چند هفته اخیر دوران حبس خود را در زندان مخوفی به نام «گرگ قطبی» در ناحیه خودمختار یامالیای روسیه می‌گذراند که بخشی از منطقه قطب شمال است. اما حتی دو هزار کیلومتر دورتر بودن از مسکو و انزوای کامل این رهبر سیاسی هم برای پوتین کافی نبود. او که به‌زودی عازم انتخاباتی نمایشی می‌شود که در آن قرار است حفظ قدرتش تا سال ۲۰۳۰ تضمین شود، بزدلانه حتی از پشت‌ میله‌های زندان نیز از ناوالنی می‌هراسید. 

بی‌باکی ناوالنی از عوامل اصلی بود که باعث هراس پوتین از او شده بود. در طول سال‌های اخیر به او بارها هشدار داده بودند که این‌گونه مخالفت با پوتین می‌تواند به بهای جانش تمام شود، اما او را هرگز سر توقف نبود. در سال ۲۰۲۰ مامورین کرملین، ناوالنی را در منطقه سیبری مسموم کردند. او موفق شد خودش را به بیمارستانی در آلمان برساند که هم جانش را نجات داد و هم باعث شد مسموم شدنش با تست‌های آزمایشی و تحقیقات رسانه‌ای معلوم شود. اما در این‌جا بود که او تصمیمی شگرف گرفت: بازگشت به روسیه. با این‌که بیشتر چهره‌های مخالف پوتین در طول سال‌ها مجبور به سکنی در تبعید شده بودند، ناوالنی در سال ۲۰۲۱ در کمال شگفتی ناظرین به روسیه بازگشت با این‌که از عواقب این کار خبر داشت. 

او را به سرعت دادگاهی و زندانی کردند و حالا می‌بینیم که تنها دو سال و نیم بعد جانش را در راه آرمان آزادی که برایش مبارزه می‌کرد، ایثار کرد. او در این مدت هرگز روحیه‌اش را از دست نداد. در دادگاه برای همسرش، یولیا، از راه دور قلبی روی شیشه حفاظی که پشتش بود کشید تا این تصویر جهانی شود. وقتی به او حکم‌های طولانی‌مدت دادند گفت میزانی که در زندان می‌ماند «یا به اندازه عمر خودم است یا به اندازه عمر این حکومت.» 

تا یک روز قبل از مرگش در ویدیویی خوش‌و‌بش می‌کرد و می‌خندید. در تمام این دوران در ضمن فعالیت‌های بی‌وقفه رسانه‌ای و سیاسی او و تشکیلات وسیعی که به‌راه انداخته هرگز متوقف نشدند. همسرش، یولیا و دخترش، داشا (که در آمریکا درس می‌خواند) نماینده‌های خانواده او بودند اما تشکیلات وسیعی نیز حول او در جریان بود وهست. 

درس‌هایی برای ایران

درس‌گیری از جنبش‌های دموکراتیک کشورهای دیگر معمولا در زمان‌های پیروزی و موفقیت این جنبش‌ها انجام می‌شود. امروز اما ناوالنی در حالی جان سپرد که جنبش دموکراسی‌خواهی روسیه شاید هرگز به این اندازه نومید از آینده نبوده است. 

هیچ‌یک از چهره‌های باقی‌مانده جنبش، جایگاه، شهرت و توان ناوالنی را ندارند و حالا پوتین در حالی عازم انتخابات نمایشی خود می‌شود که دیرپاترین رهبر روسیه از زمان استالین تا امروز است. 

با این وجود تجربیات ناوالنی در سال‌های گذشته پر از درس‌های مهم برای دموکراسی‌خواهان ایرانی هستند. بیهوده نیست که خبر درگذشت او بلافاصله با پیغام‌های همبستگی از سوی کنش‌گران ایرانی همچون «پرستو فروهر»، «حامد اسماعیلیون» و «مسیح علی‌نژاد» مواجه شد. 

باید به‌خاطر داشته باشیم که همین واقعیت که پوتین، ناوالنی را حتی در قطب شمال هم راحت نگذاشت نشان از قدرت بسیار او دارد. چنان‌که «آنا اپلبام»، در مقاله‌ای در مجله آتلانتیک نوشت: «ناوالنی حتی پشت میله‌های زندان هم خطری واقعی برای پوتین بود چرا که گواه زنده این واقعیت به حساب می‌آمد که شجاعت، ممکن است. حقیقت وجود دارد و روسیه می‌تواند کشوری متفاوت باشد.»

ناوالنی در سال‌های گذشته موفق شده بود به امر مهمی دست بیابد که جنبش مخالفین جمهوری اسلامی هرگز به آن نرسیده‌: تبدیل شدن به چهره‌ای که به روشنی بدیلی برای پوتین و پوتینیسم بود. پلتفرم و برنامه‌های سیاسی مدونی برای جایگزینی او داشت و در ضمن نزد طیف بسیار وسیعی از مخالفان پوتین، اعم از چپ و راست، به عنوان رهبری قابل قبول شناخته می‌شد. بنابراین باید پرسید ناوالنی چگونه توانست به این جایگاه دست پیدا کند؟

ناوالنی سال‌ها فعالیت سیاسی می‌کرد، اما در جریان جنبش ضد پوتین در سال ۲۰۱۱ بود که به چهره‌ای مشهور بدل شد و در همان سال بود که دستگیر شد. بی‌باکی‌اش در مخالفت نه فقط با شخص پوتین که اولیگارش‌های قدرتمند نزدیک او باعث شده بود احترام بسیاری از مخالفین را جلب کند. در طول سال‌های پیش رو او از این شهرت استفاده کرد و برنامه‌های سیاسی خود را مکررا پیش برد.

 نکته قابل توجه این است که با وجود انسدادهای موجود در نظام سیاسی روسیه او مرتبا سعی کرد تا جای ممکن از درون سیستم فعالیت کند. در سال ۲۰۱۳، نامزد شهرداری مسکو شد و در کمال تعجب ناظرین موفق به کسب بیش از ۶۰۰ هزار رای شد تا با بیش از ۲۷ درصد آرا در جایگاه دوم قرار بگیرد. او البته از شهردار پیشین، «سرگئی سوبیانین»، شکست خورد اما نشان داد که منتقد پوتین می‌تواند حتی در آن سال‌ها (که هنوز اوضاع روسیه بهتر از امروز بود)‌ اقبالی گسترده داشته باشد. پوتین هراسان دیگر هرگز به او اجازه رقابت انتخاباتی را نداد. دستگاه‌های حکومت روسیه با بهانه‌های واهی جلوی نامزدی‌اش در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۸ را گرفتند. پوتین می‌دانست که به میدان آمدن او، حتی اگر منجر به پیروزی‌اش نشود، فضا را بیش از پیش بر او و حکومت فاسدش تنگ خواهد کرد. 

اما ناوالنی چگونه و با چه شیوه‌هایی توانسته بود به اقبالی به این گستردگی دست پیدا کند؟ به‌خصوص که در مقایسه با سایر چهره‌های مخالف پوتین نه سابقه عالی‌رتبه سیاسی-دولتی داشت (مثل بوریس نمستوف که در زمان بوریس یلتسین، معاون نخست‌وزیر بود) و نه شهرت از قبل (مثل گاری کاسپاروف که شطرنج‌بازی قهار و جهانی بود).

یکی از نکات موفقیت ناوالنی این بود که روایتی میهن‌دوستانه ارائه می‌داد که در آن به‌روشنی منافع کشورش و وضع مردم کشورش جایگاهی مهم‌تر از اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی داشت. انتقاد او مشخصا به این بود که در پی سقوط شوروی از فرصت لازم برای رشد روسیه استفاده نشده و می‌خواست این امکان را دوباره فراهم کند. همین است که می‌گفت: «می‌دانم که روسیه فرصت دیگری خواهد داشت. این روندی تاریخی است.» 

در سال ۲۰۱۱ حزب حاکم روسیه، حزب «روسیه متحد» را «حزب شیادان و دزدان» خواند و همین عبارت که دقیق انتخاب شده بود به یکی از شعارهای مردمی بدل شد. 

در همین راستا، او به اظهارات رسانه‌ای بسنده نمی‌کرد و دست به افشای فساد اقتصادی گسترده حکومت روسیه می‌زد. این کار نه از طریق شایعه درست کردن و افتادن دنبال مقامات دون‌پایه که از طریق کار تحقیقاتی گسترده و افشای دقیق افراد و نهادهای فاسد انجام می‌شد؛ جوری که هم قابل اثبات بود و هم باعث خشم همگان می‌شد؛ حتی بسیاری که شاید به پوتین رای داده بودند. مثلا مستندی که درسال ۲۰۱۷ راجع به «دیمیتری مدودف»، رییس‌جمهور سابق ساخت نشان داد که او حدود ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار اختلاس کرده است. 

ناوالنی بر خلاف اپوزیسیون ایران دسترسی گسترده به شبکه‌های تلویزیونی متعدد نداشت و بیشتر به رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌ای که خود ساخته بود اتکا می‌کرد. 

صفحه شخصی‌اش در یوتیوب بیش از ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر مشترک داشت. (البته این کمتر از برخی چهره‌های ایرانی است مثلا مسیح علی‌نژاد در اینستاگرام نزدیک به ۹ میلیون دنبال‌کننده دارد). در سال ۲۰۲۱ شبکه ناوالنی مستند «قصر پوتین» را پخش کرد که به عمارت مشکوکی در منطقه «کراسنودار» (ساحل دریای سیاه) می‌پردازد و ادعا می‌کند که این از بزرگترین کلاهبرداری‌های تاریخ است و در جریان ساخت آن بیش از ۱۰۰ میلیارد روبل (۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار) به جیب پوتین ریخته شده.

 این فیلم در کمتر از یک روز ۲۰ میلیون بیننده داشت و پرتماشاترین فیلم یوتیوب در جهان و در روسیه و کشورهای نزدیک آن بود. میزان بینندگان در کمتر از دو روز دو برابر شد و به ۴۰ میلیون رسید و تنها چند روز بعد به بیش از ۱۰۰ میلیون نفر رسید. 

اما ناوالنی چگونه می‌توانست دست به چنین فعالیت‌های تحقیقاتی گسترده‌ای بزند؟ 

او هرگز تک‌رو نبود و همیشه فعالیت‌های تشکیلاتی انجام می‌داد. «بنیاد ضد فساد» را در همان سال ۲۰۱۱ در روسیه با استفاده از سرمایه‌گذاری‌های خصوصی برپا کرد. وقتی دادگاه‌های حکومتی روسیه این نهاد را منحل کردند آن‌را به سرعت در سطحی بین‌المللی به راه انداخت. این نهاد تنها روی کاغذ نبود و ده‌ها نفر با اسم و رسم خود در چارچوب آن فعالیت می‌کردند.

در طول سال‌ها شاهد ساخت تشکیلات‌ها و نهادهای سیاسی متعدد دیگری نیز بودیم. در سال ۲۰۱۲ «شورای هماهنگی اپوزیسیون روسیه» ایجاد شد و در حرکتی مبتکرانه برای انتخاب اعضای آن رای‌گیری اینترنتی انجام شد. ۱۷۰ هزار نفر برای این امر ثبت نام کردند که نهایتا ۹۸ هزار نفر تایید شدند و بیش از ۸۲ هزار نفر رای دادند. خود ناوالنی حزبی به نام «ائتلاف مردمی» برپا کرد که نامش بعدا به «روسیه آینده»‌ تغییر یافت. حرکت‌های او همیشه تشکیلاتی و منظم بودند و متکی به چهره‌هایی موثر و کاربلد.

 مثلا «لئونید ولکوف»، فیزیک‌دانی که از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ عضو شورای شهر یکاترینبورگ، بود و در سال ۲۰۱۳ کارزار انتخاباتی ناوالنی در مسکو را هدایت کرده بود. ولکوف از حدود چهار سال پیش در پی حملات پوتین به کشور همسایه لیتوانی نقل مکان کرد و از پایتخت آن، ویلنیوس، نقش مهمی در سازماندهی منظم فعالیت‌های ناوالنی داشت. باید با تاسف به یاد آوریم که چنین حرکت‌های سازمان‌دهنده و تشکیلاتی را در سطح جدی به هیچ وجه در اپوزیسیون دموکراسی‌خواه ایران شاهد نیستیم. 

دیگر نکته مهم درباره ناوالنی این بود که در کارهای تشکیلاتی خود حاضر به ائتلاف‌های گسترده بود و با نگاه جزمی و محدودکننده برخورد نمی‌کرد. مثلا در «شورای هماهنگی اپوزیسیون روسیه» او در کنار چهره‌هایی از تمام طیف‌های سیاسی مخالف پوتین قرار گرفت: از نیروهای چپ و کمونیست تا نیروهای لیبرال و نیروهای جریان ناسیونالیست. مثلا نمستوف خود را چهره‌ای راست‌گرا می‌دانست و در حکومت یلتسین خدمت کرده بود. نزدیکی او به ناوالنی چنان برای پوتین خطرناک دانسته می‌شد که در فوریه ۲۰۱۵ در مسکو او را جلوی چشم شریک زندگی‌ اوکراینی‌اش، «آنا دوریتسکا»، کشتند.

 در عین حال اما چهره‌های لیبرال مثل گری کاسپاروف و نهادی مثل جنبش «همبستگی» (سولیدارنوست) را که او به راه انداخته بود نیز در صفوف مدافعان ناوالنی داشتیم. از دیگر جریانات و افرادی که ناوالنی با آن‌ها همراهی می‌کرد: حزب لیبرال «یابلوکو» که عضو انترناسیونال لیبرال است و مواضع فمینیستی و دفاع از حقوق هم‌جنس‌گرایان دارد؛ الکسی گاسکاروف، اقتصاددان چپ‌گرا که به عنوان چهره محیط‌زیستی معروف است؛ و «گنادی گودکوف» که بیش از ۱۰ سال عضو حزب کمونیست شوروی بود (یعنی تا زمان فروپاشی این حزب در سال ۹۱)، در ارتش شوروی خدمت کرده بود و پس از آن هم در قامت احزابی مثل «حزب مردم» و «روسیه منصفانه» به دوما راه یافته بود که در واقع جزو منتقدین اصلاح‌طلب پوتین بودند. این باعث نشد که ناوالنی امثال گودکوف را به علت سوابق کمونیستی یا اصطلاح‌طلبانه از اردوگاه بزرگ مخالفین پوتین بیرون کند. 

مخالفین پوتین هم به نوبه خود مدت‌ها بود متوجه شده بودند که ناوالنی بهترین شانس مبارزه با پوتین است و به همین علت علی‌رغم اختلافات مهم همچنان از او پشتیبانی می‌کردند. در دسامبر ۲۰۱۶ که ناوالنی علیه پوتین اعلام نامزدی ریاست‌جمهوری کرد جمع وسیعی از مخالفان از او حمایت کردند. در انتخابات‌های مجلس، زمانی که احزاب نزدیک به ناوالنی اجازه حضور نیافتند، ناوالنی و شرکا در بعضی موارد حتی رای به نمایندگان حزب کمونیست روسیه را تبلیغ کردند که اجازه فعالیت رسمی دارد و از برخی سیاست‌های اصلی پوتین دفاع می‌کند اما به‌ هرحال نیرویی غیرپوتینی دانسته می‌شود. 

این دیدگاه وحدت‌ساز البته متاسفانه بین همه وجود نداشت. در سال ۲۰۲۱، سازمان «عفو بین‌الملل» در اقدامی جنجالی اعلام کرد که ناوالنی را از فهرست زندانیان عقیدتی خود خارج کرده است. این بدین خاطر بود که تحقیقات این سازمان نشان داد که برخی گفته‌های پیشین ناوالنی نشان از پخش «نفرت» دارد که مغایر با ارزش‌های این سازمان حقوق بشری است. اشاره این سازمان مستقر در لندن به فیلمی تبلیغاتی از سال ۲۰۰۷ بود که در آن ناوالنی، مهاجران به روسیه را که عمدتا اهل آسیای میانه یا منطقه قفقاز هستند تلویحا با «سوسک و حشرات موذی» مقایسه می‌کند. 

این ویدیو به فضای اواخر دهه ۲۰۰۰ بازمی‌گشت؛ زمانی که جریانات راست افراطی و مهاجرستیز در روسیه به شدت محبوب شده بودند و شاهد حملات فیزیکی آن‌ها به مهاجران بودیم. ناوالنی جوان در این دوره می‌کوشید جریانات ناسیونالیست افراطی را به مخالفت با پوتین سوق دهد و از آن‌ها در جبهه وسیع مخالفان استفاده کند و همین باعث شده بود دست به تحرکات این‌چنینی بزند. این اما در اوایل زندگی سیاسی او بود. ناوالنی عملا پس از مدت کوتاهی از این راه فاصله گرفت و سیاست‌هایی وحدت‌ساز و لیبرال را تبلیغ می‌کرد. 

ناوالنی تنها ۴۷ سال زندگی کرد و بیشتر عمر بزرگسالی‌اش را به مبارزه بی‌امان با حکومت پوتین پرداخت. او نشان داد که با حرکت‌های منظم تشکیلاتی، تمرکز بر روایتی که اقبال عمومی داشته باشد، افشای حرفه‌ای فسادهای موجود و ایجاد ائتلاف‌های گسترده و وحدت‌ساز می‌توان به خاری در چشم دیکتاتورهایی مثل پوتین بدل شد. 

دموکراسی‌خواهان ایران می‌توانند این درس‌ها را از زندگی کوتاه ناوالنی فرا بگیرند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *