هشدار: در این یادداشت داستان فیلم «صبحانه با زرافه» لو رفته است.
سینمای معاصر ایران را در سطح جهان معمولا یا با فیلمهای شاعرانه میشناسند و یا با درامهای تاثیرگذار. در سالهای اخیر که ایران پر از رنج و درد بوده این درسینما هم منعکس شده و بسیاری از فیلمهای مطرح مثل «برادران لیلا» یا «دانه انجیر معابد» تا مغز استخوان تلخ هستند. در نقطه مقابل، شاید کمتر ژانری به اندازه ژانرِ کمدی مهجور مانده باشد، آن هم در فضای خارج از ایران. اما در فرهنگی که سابقه طنازیاش به «سعدی» و «عبید زاکانی» میرسد استعدادهای کمدی هم موجودند و هر از چند گاهی پایشان به جشنوارههای جهانی هم باز میشود. مثلا «خوک» اثر «مانی حقیقی» که در زمستان ۱۳۹۶ در جشنواره «برلین» خوش درخشید.
حالا اما کمدی ایرانی دیگری پیدا شده که در گیشههای ایران خوب عمل کرده و در عین حال با فضای استادانه سورئال و آبزوردی که ساخته به خوبی گویای حالوهوای امروز ایران است: «صبحانه با زرافهها»، دومین ساخته سروش صحت، هنرمندی که سالها به عنوان نویسنده و بازیگر آثار کمدی معروف بود و حالا بار دیگر پشت دوربین رفته.
کمدی بودن البته به معنای تلخ نبودن نیست و بهترین کمدیهای ایرانی (مثل همان «خوک») از خاصیتهای این ژانر استفاده میکنند تا تلخی واقعی روزگار ما را به تصویر بکشند. «صبحانه با زرافهها» نیز در همین رده است. فیلمی است که با آن هم قهقهه میزنید و هم میخکوب میشوید و هم احتمالا اشکی میریزید.
داستان فیلم حول یک شب عروسی میگذرد. داماد، رضا (پژمان جمشیدی) از یک سو گیر سعید، برادر عروس (مجید یوسفی) افتاده که سختگیر است و میخواهد او در شب دامادیاش خیلی مطابق اصول باشد. تا جایی که به او اجازه خوردن شلیل هم نمیدهد که مبادا لباسهایش کثیف نشوند. از سوی دیگر دو نفر از دوستان داماد، پویا و شاهین (هوتن شکیبا و بیژه بنفشهخواه) و یکی از فامیلهای نزدیکش، مجتبی (بهرام رادان) به مراسم عروسی آمدهاند اما دل خوشی از فضای سنتی آن ندارند.
مراسم عروسی به همان سبک قدیمی است که خیلی از ایرانیان حتما تجربهاش را دارند: سالنها تفکیک جنسیتی شدهاند و مهمانها دور میزهایی نشستهاند و سرشان را با شیرینی و میوه گرم میکنند. هیچ چیز پویا و شاهین به این جمع نمیخورد: نه سبک کت و شلوارشان و پاپیونی که زدهاند و نه کوکایینی که در حیاط پیش از ورود به مراسم مصرف کردهاند. مجتبی هم بیشتر شبیه آن دو است تا شبیه فضای مراسم. فیلم از همینجا تضادی را نشانمان میدهد که نشانی از تناقضهای موجود در جامعه ایران امروز است: تضادی که از همان لحظه ورود سه مهمان بین آنها و فضای جمع احساس میشود. و البته سرگردانی داماد بین آنها و بین رضا در جریان مراسمی که خودش میگوید دو سال کار کرده تا خرجش را بدهد.
پویا و شاهین نهایتا موفق میشوند رضا و مجتبی را از مهمانها دور کنند و به موتورخانه بکشند. رضا که به حکم برادر زنش، شلیل هم نمیخورد حالا میافتد به مصرف کوکایین و همین دچار دردسرش میکند. حال داماد بد میشود و نیاز به کمک پزشکی (هادی حجازیفر) میشود که از دوستان شاهین است. بقیه فیلم روایتگر شبی پرماجرا یا بهقول پزشک «خیلی دارک» است که بر زندگی همهشان تاثیر میگذارد.
هنرمندانهترین ویژگی «صبحانه با زرافهها» آن فضای ابزوردی است که آدم را یاد نمایشنامههای «ساموئل بکت» و رمانهای «آلبر کامو» میاندازد. ابزوردیسم در عالم فلسفه به نظریهای گفته میشود که جهان را غیرمنطقی و بیمعنی میداند و میتوان آنرا جزو مکاتب هیچانگاری یا نیهیلیسم دانست. در جهان هنر (و بهخصوص نمایش) اما ابزوردیسم بهگونهای تحت تاثیر سورئالیسم اطلاق میشود که در آن شخصیتها بهدنبال معنی نیستند و رویدادها از منطق معمولی داستانی پیروی نمیکنند. هنر سروش صحت این است که در «صبحانه با زرافهها» در حین استفاده از عناصر ابزورد (مثلا اینکه یکی از شخصیتها از چند طبقه به پایین پرت میشود اما آسیبی نمیبیند) خط روایی داستان را حفظ کرده تا فیلم مجبور نباشد بین دوگانه کاذب «گیشهای و هنری» انتخاب کند. به بیان دیگر، هم دیدنی است و هم عمیق. هم قصهگو است و هم فلسفی. تعلیق معنا و بهتر بگوییم پرسشگری درباره معنی نیز بیشتر در محتوای فیلم مطرح میشود تا در علایم داستانی آن.
فیلم از قالبهای زیر ژانر معروف به «بادی فیلم» یا «سینمای رفقا» نیز استفاده میکند. یعنی سینمایی که روایتگر روابط بین چند دوست معمولا همجنس و معمولا مرد است. این زیرژانر اغلب در فیلمهای کمدی پیدا میشود و هدف از آن کاوش در بغرنجیهای عاطفی رابطه دوستان با همدیگر و احتمالا قرار دادن مردانگی در بوته بررسی و نقد است. در «صبحانه با زرافهها» نیز این فضای مردانه مورد کاوش قرار میگیرد. کل فیلم حول شب ازدواج میگذرد، گرچه هرگز عروس را نمیبینیم. شاهین مطلقه است و پویا در رابطهای قرار دارد که در جریان فیلم در بحران قرار میگیرد. پزشک چند بار طلاق گرفته و حالا همسری دارد که مدام او را با تلفن میپاید. در جریان فیلم چند بار زنانی سر راه شخصیتها قرار میگیرند و در یک مورد تلاش دوجانبه اغوا بین این چند زن و چند مرد صورت میگیرد. در این مورد نیز شاهد عنصری ابزورد و سورئال هستیم: دو طرف به تقلیدی مندرآوردی از زبان ایتالیایی دست میزنند و اینگونه با هم لاس میزنند.
عنوان فیلم به خودیِ خود، حسی سورئال دارد. این عنوان از دیالوگی در موتورخانه گرفته شده که در آن داماد و دوستانش که پس از چند خط کوکایین زدن در حال و هوای خاصی هستند رویای اینرا میبافند که گذارشان شاید روزی به لانگاتا بیفتد: از حومههای نایروبی، پایتخت کنیا، که در آن هتل معروفی هست که مهمانان در آن با زرافهها میپرند و حتی صبحانه میخورند. این هتل واقعا وجود دارد و افسانه نیست. ابزوردیسم اما اینجا خودش را بهطور ظریفی نشان میدهد: مثلا داشتن چنین آرزویی در شرایط اقتصادی ایران. یعنی دامادی که میگوید دو سال دویده تا این مراسم عروسی معمولی را برگزار کند چطور قرار است برای ماه عسل به چنین هتلی برود (میدانیم که اقامت در این هتل شبی ۱۲۰۰ تا ۲۵۰۰ دلار آب میخورد.) یا اینکه به محض گفتن نام «لانگاتا»، مجتبی میگوید که میداند آنجا کجا است و توضیحش این است که «من چون راننده اسنپم آدرسها را بلدم.»
این نوع از تعلیقهای خفیف منطق داستانی در فیلم بسیارند اما در همین سطح خفیف میمانند. یعنی غریبند اما محیرالعقول نیستند. همینگونه است که «صبحانه با زرافهها» موفق میشود مصائب ایران امروز را در قالب طنز تلخ به تصویر بکشد. ایده اصلی فیلم انگار این است که نشان دهد چطور زندگی در ایران امروز مثل زیستن در دنیایی سورئال است؛ دنیایی که در آن رانندههای اسنپ آدرسهای کنیا را حفظند و شخصیتها ناگهان به زبان ایتالیایی نطق میکنند. در عین حال اما تلخی این شرایط روشن است: انگار یک خط ممتد داستان این است که بیشتر این شخصیتها بدون کوکایین زدن تاب گذران زندگی روزمره را ندارند.
«صبحانه با زرافهها»، حضوری در جشنوارههای بینالمللی نداشته اما اخیرا چند نمایش ویژه در آمریکا با حضور «بهرام رادان» که از بازیگران اصلی فیلم است داشت. فیلم در شهرهای بوستون، نیویورک و واشنگتن نمایش داده شد. در نیویورک این فیلم ماه گذشته بهعنوان پیشنمایشی در آستانه سومین جشنواره فیلمهای ایرانی نشان داده شد که اخیرا در سینما «آیافسی» در این پایتخت فرهنگی آمریکا برگزار شد. رادان خود در این نمایشها حضور داشته و در نیویورک در جلسه پرسشوپاسخ به سوالهای بسیار حضار پاسخ داد. بینندگان فیلم هم از میان ایرانیان شهر بودند و هم از میان علاقمندان غیرایرانیِ سینمای ایران. واکنشها به آن عموما مثبت بود تا جایی که یک نمایش اضافه برای آن ترتیب داده شد. واقعیتهای دشوار جامعه ایران را در قالب گزارش و خبر و مستند بسیار شنیدهایم. «صبحانه با زرافهها» اما مجالی است برای دیدن آن در قالب طنزِ تلخ.