انتشار در وبلاگ رویاهای تورنتویی
من فردی انقلابی هستم. انقلابیون همیشه اقبالِ شرکت در انقلاب را ندارند. آنان انقلابیاند چرا که تنها راه نجات بشریت را انقلاب علیه بردگی میدانند و در تمام زندگی برای آن تلاش میکنند.
اما من انقلابی خوشاقبالی بودهام که چندین سال در انقلابی زنده و در حال باروری نقش داشتهام. روز پس از روز و ساعت پس از ساعت گفتیم و فریاد زدیم که ایران آبستنِ انقلاب است. ضد انقلاب یا آیهی یاس میخواند و میگفت امیدی نیست و یا نعرهی مستانه میزد که کشتیم و تمامتان کردیم و دیگر انقلابی نخواهید دید! من و سایر انقلابیون اما همیشه دلمان گرم نفس گرم مردمی بود که شور انقلاب و اعتراض را در وجناتشان میدیدیم و میدانستیم که دیر یا زود عازم نبرد نهایی میشوند.
امروز که انقلاب مردم ایران در سال 1388 آغاز شده است دلم تاپ تاپ برای بودن در تهران میتپد. لعنت میفرستم به شرایطی که باعث شده نتوانم همین فردا سوار هواپیما شوم و در تهران پیاده شوم. جهان ما به این راحتی انقلابهای به این عظمت به خود نمیبیند. و امروز آتشِ انقلاب در سرزمین من زبانه میکشد؛ که مردم همزبان من آن را به پا کردهاند؛ که سالها سلاحم را برای آن صیغل دادم و با امید آن جنگیدم.
حسرت نبودن در تهران قلبم را میفشارد. ده ماه پیش در همان خیابانها بودم. ایکاش و ایکاش میتوانستم این لحظه هم در میان مردم آزاده و شجاع و رزمندهای باشم که باز هم جهان را در حیرت خود فروبردهاند.
قلبم برای این مردم میتپد و از پشتِ جبهه، از این فرسنگها دورتر، هر چه از دستم برآید برای پیروزی انقلابشان میکنم. این انقلابی است که به تمام تودههای جهان امید بخشیده؛ این انقلابی است که آغاز راه نجات بشریت است.
باید از خود بپرسیم که آیا رهبری لازم آن تامین میشود یا نه؟ آیا نیرویی پیدا میشود تا انقلاب را رهبری کند و خامنهایها را در هم شکند و از موسویها گذر کند و به ارتشهای جهانی امپریالیستها اجازهی حمله ندهد و سنگ بنای نظمی نوین را بریزد؟
مردم ایران ثابت کردهاند در بیباکی و جسارت و حتی بلوغ سیاسی هیچ چیز کم ندارند. تنها آن رهبری شایسته است که باید این نیروی عظیم انقلابی را به پیروزی رهنمون سازد…
زنده باد انقلاب ایران!
مرگ بر سرکوب و استبداد!