ایزدیها را در دنیا کمتر کسی میشناخت اما حملات دهشتناک داعش به آنها باعث شد جهانی به حمایت از این اقلیت ستمزده بنشیند. در هنگام آن حملات دهشتناک در سال ۲۰۱۵ کمتر کسی غیر از خود ایزدیها اطلاع چندانی راجع به آنها و مذهبشان داشت. ایدان باریر اما در این زمینه استثنا بود. سالها پیش از جنگ کنونی او دانشجوی فوق لیسانس تاریخ خاورمیانه در دانشگاه تل آویو بود که تصمیم گرفت تزش را راجع به ایزدیها بنویسد «چرا که تا بحال تقریبا هیچ کس آنها را مطالعه نکرده بود.» تز او با عنوان «جنبش فرهنگی ایزدیها و روند ساخت هویت جمعی» در سال ۲۰۰۹ پایان یافت. رابطه مداوم ایدان با ایزدیها باعث شده او را «سفیر اسرائیل در بین ایزدیها» بخوانند، نامی که اول به شوخی گفته میشد و حالا ماندگار شده. او البته زمینه کاری خود را گسترش داده و در حال حاضر در مراحل اخر پایان دکترای خود در دانشگاه تل آویو است. تز دکترایش راجع به تاریخ شهر کرکوک در اواخر دوره عثمانی است. پای صحبت این سفیر غیررسمی نشستیم و از کردها، ایزدیها و مواضع اسرائیل گفتیم.
***
کردستان عراق به زودی رفراندوم استقلال برگزار میکند. آیا این میتواند منجر به نتیجه مثبتی همچون کردستانی دموکراتیک شود؟ به نظرتان اصلا آیا باید برگزار شود؟
- به نظرم برای دادن پاسخی جدی و کامل باید اول توجهتان را به تفاوت بین گفتمان حقوقی و گفتمان موجود راجع به حقوق نهادین جلب کنم. طبق قانون اساسی عراق، کردها حق دارند «اقلیم» خود را اداره کنند اما نمیتوانند هر زمان خودشان خواستند اعلام استقلال یکجانبه کنند. از سوی دیگر، نبرد این مردم برای استقلال و احساس محرومیتشان و مصمم بودنشان برای احیای آنچه ازشان ربودهاند بیشک باعث همدلی میشود. با این همه به نظر من رفراندوم کنونی مشکلی سهجانبه در مقابل کردها به طور عموم و کردهای عراق به طور مشخص مطرح میکند: اول، بر اساس تصویر کنونی از مقامات کرد رهبری اقلیم در حال حاضر، میتوانیم تصور کنیم که تصویر نظامی که قرار است دولت آینده کرد در شمال عراق را اداره کند بسیار دورتر از آن دموکراسیای خواهد بود که مقامات کرد در بیانات رسمیشان در ماههای گذشته از آن سخن میگویند. دوم، رفراندوم قدمی یکجانبه، چشمگیر و پرمخاطره از سوی مقامات کرد علیرغم مخالفت و نگرانیِ منطقه و جهان، از متحدین گرفته تا مخالفین، است. این قدم شاید تصویر بارزانی به عنوان قهرمان ملی کردها را حداقل در باشور (کردستان عراق، در کلام به معنی «کردستان جنوبی») تقویت کند اما در ضمن میتواند جامی زهرآگین باشد و آنچه به نظر چشمانداز استقلال میآید میتواند در پایان کار باعث تخریب روابط دیپلماتیک و اقتصادی کردهای عراق با بیشتر یا حتی تمام متحدینشان شود، روابطی که سالهای سال است خردمندانه بافتهاند و حفظ کردهاند. سوم، باید به یاد داشته باشیم که رفراندوم قرار است فقط در کردستان عراق صورت بگیرد و بدینسان تنها میتواند منجر به استقلال در مرزهای محدود اقلیم کنونی کردستان در شمال عراق بشود. بدینسان نمیتوان صحبت از «رفراندوم کردستان» کرد چرا که این رفراندوم برای حدود یک هفتم مردم کرد است. این فقط ملالغتبازی نیست. قضیه امکان بالقوه دفن رویای کردستان بزرگ به عنوان دولتی مستقل برای تمام کردها است. همین است که خیلی کردهای بیرون کردستان عراق طرح رفراندوم بارزانی را بیشتر مخرب میدانند تا مولد. به تمام دلایل فوقالذکر به نظر من با اینکه بارزانی و مقامات کردستان میخواهند با رفراندوم قدمی به جلو بردارند، آنها قادر به اجرای آن نتیجه مثبتی که انتظار دارند نخواهد شد. پس جای تعجبی ندارد که مقامات کرد از جمله خود بارزانی که رئیس اقلیم است در ماههای گذشته بارها در بیانات رسمی گفتهاند رفراندوم تنها اقدامی صوری است که هدفش اثبات آمال بیتغییر کردها برای استقلال است. از این میتوان برداشت کرد که بیانات خیلی محکم و مصمم قبلی میتوانند نرمتر شوند.
شما اقدامات بسیاری در حمایت از حقوق ایزدیها و پناهجویان ایزدی انجام دادهاید. آیا کردستان مستقل میتواند منجر به پشیتبانی از حقوق ایزدیها و پایان نسلکشی علیه آنها شود؟
- ایزدیها و در ضمن مسیحیان دشت نینوا هنوز در حال مرهم گذاشتن بر زخمهایی هستند که از عقبنشینی پیشمرگههای کردستان از سنجار و روستاهای ایزدی و مسیحینشین منطقه موصل خوردند. این اقلیتها این عقبنشینی را خیانت کردها میدانند و در اثر آن بود که در تابستان خونین ۲۰۱۴ طعمه آسان حمله داعش شدند و نتیجه نهایی، آوارگی تقریبا تمام و کمال این جوامع و خرد شدن بازگشتناپذیر تار و پود ظریف جمعی آنها بود. پس از این آوارگی، این جوامع به همراه جوامع ترکمنِ کرکوک، تل عفر و سایر مناطق مورد اختلاف (یعنی مناطق مورد اختلاف بین بغداد و اربیل) که تاریخا نسبت به مقامات کردستان خصومت داشتند اکنون احساس بیگانگی و بیاعتمادی بخصوصی نسبت به این مقامات دارند. از بخت بد این جوامع آنها مجبور به پناه گرفتن در اقلیم کردستان شدند، یعنی در میان همان مردمی که احساس میکنند توسط آنها مورد ترک و خیانت قرار گرفتند و حالا وابسته به آنها شدهاند. تمام این سه جماعت اقلیت (به غیر از گروهی از سیاستمداران و اعضای احزاب کرد که نزدیک به مقامات اربیل هستند) به شدت مخالف رفراندوم هستند و چشماندازی برای امنیت، حفاظت از حقوق خود و یا بازگشت امن به سرزمینهایشان نمیبینند. انتظار نمیرود این وضع تا زمان برگزاری رفراندوم تغییر کند اما از سوی دیگر قدرت انتخاباتی آنها درون اقلیم محدود است و قادر به تاثیرگذاری چشمگیری بر نتایج رفراندوم نخواهند بود، مگر تاثیری حاشیهای.
چرا اسرائیل این قدر از رفراندوم حمایت میکند؟ شما به عنوان کسی که تلاش کردهاید که توجهها در اسرائیل را به مصائب کردها جلب کنید آیا از موضع کنونی تل آویو در این مورد راضی هستید؟
- اسرائيل هم مثل بسیاری سایر کشورهای غربی تصویری بسیار مثبت و گاهی رومانتیک از کردها به طور عموم و کردهای عراق به طور اخص دارد. این دیدگاهها ریشه در سالها همکاری مخفی بین دستگاههای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل و پیشمرگههای کرد در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دارند. پیشمرگهها در آن زمان هنوز گروه شبهنظامی تحت رهبری ملا مصطفی بارزانی، پدر مسعود بارزانی، بودند. همین است که خیلی اسرائيلیها احساسات مثبتی نسبت به کردها دارند و همین است که خیلی سیاستمداران اسرائیلی از رفراندوم کردهای عراق و طرحشان برای استقلال ابراز حمایت میکنند. اما با این وجود در گفتههای اخیر سیاستمداران و مهمتر از همه گفتههای هفته پیش نخستوزیر، نتانیاهو، که در سفرش به آرژانتین بیان شدند میبینیم که بیشتر حرفها مباحثاتی است و مقابله با بعضی از شاخصترین مخالفین اسرائیل در منطقه مثل ترکیه. اگر به بیانانت نتانیاهو توجه کنید («اسرائیل مخالف حزب کارگران کردستان است و آنرا گروهی تروریستی میبیند بر خلاف ترکیه که حامی سازمان تروریستی حماس است؛ اسرائیل مخالف تروریسم به مثابه کل است و حامی تلاشهای مشروع مردم کرد برای رسیدن به دولت خودشان») میبینید که تاکید او بسیار بیشتر بر رقابت ترکیه با پ ک ک و حمایتش از حماس است تا حمایت اسرائیل از «مردم کرد.» نتانیاهو و مقامات اسرائیل متوجه سیاست درونی کردها و رقابت بین جناحها در مناطق مختلف کردستان نیستند. از این حرفها به نظر میآید واقعا برایشان مهم نیست و میخواهند از حمایت عاطفی اسرائیل از مساله کردستان استفاده تبلیغاتی کنند و هدف اصلیشان را که ضربه زدن به ترکیه در پاشنه آشیل کردی آن است پنهان کنند.
آیا کردها با توجه به تاریخ پیچیده روابط سهجانبه بین بغداد، تهران و تل آویو میتوانند به اسرائیل اعتماد کنند؟
- چنانکه گفتم کردهای عراق مدتها است رابطه مخفی طولانیای با اسرائیل دارند و از مهارت نظامی اسرائیل و قدرت اقتصادی آن بهره میبرند و در سالهای اخیر به گفته برخی منابع اروپایی سه چهارم مصرف نفت اسرائیل از آنجا صادر میشود. تازه تمام این کارها بدون نیاز به اعلام عمومی روابط و جلوگیری از آزرده خاطر کردن همسایگان (ترکیه، ایران، سوریه و بخصوص دولت عراق.) اما انتظار نمیرود ماهیت این روابط بین کردهای عراق و اسرائیل بر اثر نتایج رفراندوم عوض شود و این دلایل متعدد استراتژیک، اقتصادی و دیپلماتیک دارد. حتی اگر روابط نزدیک بیوقفه ادامه پیدا کند، برای من بسیار دشوار است که سناریویی را تصور کنم که در آن اسرائيل حامی مستقیم و عمده دولت کرد میشود پس مساله اعتماد اینجا به نظر نامربوط است. معلوم است که اعتماد وجود دارد و حامی روابط مخفی است اما در عرصه گشوده دیپلماتیک به آزمون گذاشته نمیشود و در نتیجه نیازی به مقابله با چالشهای بنیادین ندارد. برای کردها، حمایت نتانیاهو از استقلال کردستان بهایی بیشتر از بهای لازم برای حفظ اعتماد دوجانبه بود.
شما پژوهش بسیاری راجع به تاریخ کرکوک انجام دادهاید. نظرتان راجع به ادعای کردها که این بخشی ماهوی از وطن کردها است چیست؟
- تاریخ کرکوک به ما چیزی راجع به اوضاع سیاسی کنونی این شهر نمیگوید. این شهر صد سال پیش شهری عثمانی بود و ساکنینش عمدتا ترکزبان بودند. این اوضاع از زمانی که بریتانیا قیمومیت بر عراق را به عهده گرفت بارها و بارها عوض شده. همینطور در زمان تغییرات نظامهای مختلف در عراق که متوجه اهمیت استراتژیک و اقتصادی کرکوک در ساختن و همآمدن دولت عراق بودند و به همین علت جمعیت محلی و هویتهای آنرا دستکاری میکردند. رژیم بعث در بخشی از کارزار عربسازی خود عشایر عرب را در کرکوک و اطراف آن اسکان داد تا توازن قومی شهر را تغییر دهد. در حدود پانزده سالی که از اشغال عراق توسط آمریکا گذشته، مقامات کرد دست به تلاشی بسیار مشابه زدهاند و برای متوازن ساختن عربسازی سابق، کردها را در شهر اسکان میدهند و این به بهانه تدارک برای رفراندوم در مورد آینده شهر است چنان که در ماده ۱۵۰ قانون اساسی عراق آمده. جایگاه این شهر در روایت ملی کردها به عنوان «پایتخت تاریخی مردم کردستان» یا «اورشلیم کردها» عموما در پرتوی شرایط سیاسی عراق معاصر ساخته شد و نه لزوما بر اساس اینکه این شهر سنتا «شهر کردی» بوده باشد.
آینده دولتها در منطقه در صورت استقلال کردستان چه میشود؟ احتمال دارد کل نقشه دوباره از نو ترسیم شود؟
- چشمانداز چنین سناریویی در حال حاضر بسیار دور از ذهن به نظر میرسد. من در ضمن طرفدار روایت «فروپاشی خطوط سایکس-پیکو» در خاورمیانه نیستم چرا که در آغاز هم آنها تاثیر چندانی بر مرزهای منطقه نداشتند. حالا چنانکه قبلا گفتهام اگر کردهای عراق دست به استقلال بزنند احتمال جنگ وسیع منطقهای افزایشی چشمگیر خواهد داشت و استقلال کردستان میتواند تحریککننده و کاتالیزور چنین جنگی باشد اما نه لزوما تنها دلیل آن.