انتشار در ایندیپندنت فارسی
جمعه هفته گذشته روز خوبی برای مونیکا لوینسکی نبود. همین بود که در توییتر نوشته بود: «این قطعا از اون روزهاییست که آدم میخواد بگه «این دیگه چه زهرماریه!» ». آن تویيت تا لحظه نوشتن این مقاله با بیش از ۲۸۲۰۰ بازنشر و نزدیک به ۱۹۲ هزار «لایک» مواجه شده است. لوینسکی البته مستقیما به چیزی اشاره نکرده بود، اما هرکس که خبرهای روز را دنبال میکند، منظور او را میداند.
روز جمعه بود که پیوستن دو حقوقدان جدید به تیم حقوقی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، اعلام شد: کنت استار و آلن درشوویتز. این دو قرار است به رئیس جمهوری در ماجرای استیضاحش توسط قوه مقننه آمریکا، کمک کنند. ناظران سیاسی و اجتماعی هر یک نظر خاصی راجع به این دو چهره مختلف و جنجالی ارائه دادهاند. اما آقای استار برای خانم لوینسکی جایگاهی مشخص و فراموشناشدنی دارد؛ او بود که با برملا کردن رابطه بین مونیکا و بیل کلینتون، رئیس جمهوری وقت آمریکا، مقدمات استیضاح کلینتون را با اتهام دروغگویی فراهم کرد. اینگونه بود که مقدمات استیضاح کلینتون فراهم شد؛ دومین رئیس جمهوری در تاریخ آمریکا، و اولین رئیس جمهوری پس از ۱۳۰ سال که با چنان سرنوشتی روبهرو میشد.
ماجرای استیضاح کلینتون تاثیر مهمی بر تاریخ آمریکا و حتی جهان گذاشت، اما همچنین زندگی یک دختر جوان ۲۶ ساله را نیز که در ۲۱ سالگی رابطهای با قویترین مرد جهان آغاز کرده بود، تغییر داد. تحقیقات استار، از ماجرای خرید و فروش ملکی به نام «وایتواتر» در ایالت آرکانزا توسط کلینتون و همسرش، هیلاری، آغاز شده بود. اما در عین حال، و و همراهانش همچنین توانسته بودند از طریق یکی از دوستان مونیکا، به ماجرای رابطه او با رئیس جمهوری آگاه شوند و رئیس جمهوری منفور جناح راست آمریکا را تا آستانه پایین کشیدن از قدرت، ببرند. جمعه گذشته، مونیکا با این واقعیت مواجه شد که مردی که زندگیاش را به خاطر نبردش علیه رئیس جمهوری آمریکا دگرگون کرده بود، حالا بار دیگر به صحنه سیاسی برگشته است؛ این بار برای کمک به رئیس جمهوری دیگر.
سالهای پایانی دهه ۱۹۹۰ اوج سالهای برنامههای تلویزیونی پربیننده بود و بسیاری از پیشرفتهایی که امروز در نگرشهای جنسیتی به دست آمده است، هنوز در سطح جامعه جا نیفتاده بود. کلینتون برای حفظ قدرت و خانواده خود دست به هر کاری میزد. به همین دلیل حمایتی از لوینسکی به عمل نیاورد، و با خطاب کردن او با عنوان «آن زن»، باعث برآشفتگی جنبش فمینیستی آمریکا شد. میگفتند، این چه رئیس جمهوری مترقیای است که حتی اسم زنی را هم که با او رابطه داشته است، به زبان نمیآورد. لوینسکی با نوشتن کتاب و حضور در گفتوگویی تلویزیونی، موفق به کسب بیش از یک میلیون دلار درآمد شد، اما معلوم نیست چقدر از آن خرج هزینههای حقوقیای شد که به او تحمیل کرده بودند. مهمتر آن که او اکنون به چهرهای جهانی بدل شده بود و مورد انواع و اقسام آزار و اذیتهای روحی و روانی قرار میگرفت. تعجبی نیست که نام «استار» برای او حس خوبی در بر نداشته باشد.
در آن سالها مونیکا کوشیده بود از انظار به کنار بماند، اما حدود پنج سال پیش به صحنه عمومی بازگشت. او بی سر و صدا به تحصیلاتش ادامه داده است و فوق لیسانسی در رشته روانشناسی از دانشگاه «ال اس ای» لندن دریافت کرده است. مونیکا اکنون کنشگری اجتماعی است که علیه پدیده موسوم به «قلدری سایبری» فعالیت میکند؛ یعنی نسخهای از همان چیزی که خودش مدتها قبل طعمش را در عالیترین سطح تجربه کرده بود.
توهینهای جنسی به مونیکا هنوز بخشی از فرهنگ عامه در آمریکا است و سیاستمداران راستگرا هنوز هم از آن استفاده میکنند. همین دو روز پیش بود که جرد کوشنر، مشاور ارشد کاخ سفید و داماد آقای ترامپ، در گفتوگو با «مجله تایم» گفت، به کسانی که از محل اقامت رئیس جمهوری بازدید میکنند، آن راهی را نشان میدهد که مونیکا از آن وارد دفتر کار کلینتون میشده است. کوشنر این راه را مشخصا به برایان بنتِ روزنامهنگار نشان داد که باعث شد در گزارشهای متعددی از آن نام برده شود، و این شیوه برخورد به ماجرا زیر سوال برود.
با توجه به چرخ کند تاریخنویسی، تمامی جزئیات ماجرای لوینسکی هنوز برملا نشدهاند و احتمالا در سالهای پیش رو، هم جزئیات بیشتری مشخص میشوند و هم نگرشهای جدید از زوایای تازهای به آن نگاه خواهند کرد. شبکه «هولو» در مستند جدیدی که راجع به هیلاری کلینتون ساخته است و قرار است دو ماه بعد پخش شود، در آن زمینه با بیل و هیلاری گفتوگو کرده است. در اعلام تبلیغی آن مستند میبینیم که هیلاری میگوید: «اصلا نمیخواستم طرف او (بیل) بروم. چلسی (دخترشان) خودش را بین ما قرار داد و دستان هر دومان را گرفت.»
در این میان اما لوینسکی نیز دیگر در سایه نیست. نگرشهای فمینیستی جدید بر این تاکید دارند که او در آن ماجرا قربانی جریاناتی بزرگ از خودش شده بوده است. در اواخر سال ۲۰۱۷، لوینسکی با یک توییت به جنبش هشتگیِ «من هم» پیوست تا علیه آزار و اذیت جنسی زنان اعتراض کند. چند ماه بعد، او مقالهای تاثیرگذار در مجله «ونیتی فیر» نوشت و در آن توضیح داد که گرچه رابطهاش با رئیس جمهوری آمریکا با رضایت طرفین بوده است، اما فاصله بین سن و قدرت آن دو، او را در موقعیتی نامنصفانه قرار داده بود. خانم لوینسکی به خاطر این مقاله مورد تحسین گسترده قرار گرفت و میتوان این را بازگشت ظفرمند او به عرصه عمومی نامید؛ زنی که دیگر قربانی و سوژهای جنسی نبود.
او اکنون همچنان برای «ونیتیفیر» مینویسد و در عین حال، جزو تهیهکنندههای مجموعه تلویزیونی «اف اکس» در مورد ماجرای استیضاح است. از نکاتی که به او امکان داده استا تا بتواند به چنین بازگشت موفقی دست یابد، حس طنز قوی و روحیه مثبتگرای اوست. او چهار سال پیش در ونکوور کانادا برای سخنرانی «تد» روی صحنه رفت، و گفت: «من احتمالا تنها آدم بالای ۴۰ سال هستم که نمیخواهد به ۲۲ سالگی برگردد.» همین چند ماه پیش سوالی در تویتر باب شده بود با این مضمون که: «بدترین مشورت کاری که تا کنون به شما دادهاند، چیست؟»، باز هم جواب طنازانه مونیکا را شنیدیم: «میگفتند کارآموزی در کاخ سفید به رزومهات خیلی کمک میکند.»
حالا باید دید که مونیکا لوینسکی آیا در طوفان رسانهای که حول استیضاح ترامپ درخواهد گرفت، قدم پیش میگذارد، و مشخصتر از آن یک توییت، صحبتی خواهد کرد، یا نه. آیا او که اکنون کنشگری اجتماعی است، در این سال کلیدی انتخابات ۲۰۲۰، به کنشگری سیاسی بدل خواهد شد؟
در کشوری که فرهنگ سیاسیاش پر از نماد و کنایه و استعاره است، حضور زنی چون مونیکا لوینسکی در هر جایگاهی، میتواند تاثیرگذار باشد، بهخصوص اگر ترامپ مستقیما شروع به حمله به او کند؛ که بعید نیست. زنی که از زیر سایه گذشتهاش بیرون آمده است، شاید بتواند حالا در عالیترین سطح تاثیرگذار باشد.