ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا همچون چشمهای بیپایان از سیاست و تاریخ و درام میماند. هر چه زمان میگذرد تاریخدانان به زوایای جدیدی از آن توجه میکنند و جایگاه تاریخی آن نسبت به تحولات روز مدام عوض میشود.
اینبار یکی از مهمترین مستندسازان جهان به سراغ ماجرای گروگانگیری آمده و فیلم جدیدی در مورد آن ساخته است. باربارا کوپل، مستندساز ۷۳ ساله آمریکایی که تا بحال دو بار بخاطر مستندهای سبک وریته خود راجع به اعتصابهای کارگری در آمریکا برنده جایزه اسکار شده، با «صحرای یک» به این رویداد مهم تاریخ ایران و آمریکا پرداخته است.
این فیلم دو ماه پیش در جشنواره تورنتو حضور یافته بود و چند روز پیش در جشنواره فیلمهای مستند نیویورک که بزرگترین جشنواره از نوع خود در آمریکا است نیز نمایش داده شد.
ماجرای گروگانگیری اینقدر پر شاخ و برگ است و زوایای مختلفی دارد که هر اثری معمولا بر یک جنبه خاص آن تمرکز میکند.
اگر فیلم داستانی «آرگو» به ماجرای نجات چند گروگان به کمک سفیر کانادا میپرداخت «صحرای یک» بر تلاش نافرجام آمریکاییها برای نجات جان گروگانها تمرکز کرده است — «عملیات پنجه عقاب» که در ایران به «عملیات طبس» معروف شد.
«صحرای یک» نامی است که ارتشیهای آمریکا به نقطهای در میان دشت کویر داده بودند که قرار بود هلیکوپترهای آمریکایی در آن فرود بیایند و عملیات خود برای حرکت به سوی تهران و نجات گروگانها را آغاز کنند.
خانم کوپل در فیلمهای قبلیاش به سبک وریته و روایتگری از طریق تصاویری که طی مدتهای طولانی ضبط شدهاند معروف بود. اینبار اما او فیلمی بسیار متفاوت ساخته و نشان داده که میتواند در این سبک مستند تلویزیونی تاریخی نیز موفق باشد.
«صحرای یک» برای شبکه پرمخاطب «هیستوری چنل» در آمریکا ساخته شده است.
قویترین نکته فیلم دسترسیای است که کارگردانی با سابقه کوپل توانسته به چهرههای مطرح درگیر در ماجرا بخصوص در سمت آمریکایی پیدا کند: او گفتگوهایی اختصاصی با جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت، والتر موندیل، معاون رئیسجمهور، چند گروگان از جمله جان لیمبرت، سربازان درگیر در عملیات و خانوادههای هشت سرباز جانباخته انجام داده است.
فیلم در ضمن برای اولین بار گفتگوهای تلفنی کارتر با فرماندهان در حین عملیات را از آرشیو کاخ سفید استخراج و منتشر کرده است.
در طرف ایرانی، کارگردان با دو نفر از گروگانگیرها گفتگو کرده: یکی حسین شیخاسلام که سالها سفیر ایران در سوریه بود و اکنون از مشاورین ظریف است. دیگری، فائزه مصلحی، یکی از حدود ۶۰ زن دانشجویی که در کنار حدود ۳۵۰ دانشجوی مرد در گروگانگیری شرکت کردند.
اما جالبترین چهره ایرانی که گفتههایش را در فیلم میشنویم مرد جوانی است که با لهجه غلیظ یزدی صحبت میکند. او هنگام عملیات طبس پسربچهای خردسال بود و یکی از سرنشینهای اتوبوسی که دست بر قضا هنگام فرود هلیکوپترهای آمریکایی در ایران از جاده رد میشده است. آمریکاییها اتوبوس را تا صبح متوقف میکنند؛ گروگانگیری وسطِ گروگانگیری!
روایت دقیق فیلم پرده از جزئیات ماجرای عملیات بر میدارد و در ضمن با نگاهی عمومیتر یادآور جایگاه مهم این واقعه در تاریخ جهان اواخر قرن بیستم است.
واقعه گروگانگیری در واقع در متن چند رویداد مهم جهانی قرار دارد: انقلاب ایران که تمام جهان را غافلگیر کرده بود؛ ریاستجمهوری کارتر که در میان آتش عملیات نافرجام طبس سوخت تا رونالد ریگانی به قدرت برسد که میرفت تا جهان را دگرگون کند؛ و عروج اخبار ۲۴ ساعته و تلویزیونهای کابلی در آمریکا که عواقب مهمی برای سیاستورزی در این کشور و بقیه جهان داشت.
برای بیننده ایرانی اما شاید بیش از همه پرسشهای اخلاقی که روایت فیلم مطرح میکند جالب توجه باشند. طرفه تاریخ آنجا بود که بسیاری از رهبران حرکت اشغال سفارت در سالهای بعدی اصلاحطلب و لیبرال شدند و دیگر طرفدار حرکت سابق خود نبودند تا جایی که آیتالله خامنهای چند سال پیش در این مورد هشدار داده بود. اما حتی همین چهرههای اصلاحطلبِ امروز نیز معمولا آن حرکت را به انواع مختلف توجیه میکنند.
مثلا گفته میشود که این حرکتی بوده برای حفاظت از انقلاب در مقابل کودتای احتمالی آمریکاییها. شکی در اینکه انقلابیون ایرانی در سایه کودتای ۲۸ مرداد از دخالت مجدد نظامی آمریکاییها بیم داشتند نیست. اینکه کارتر در اوج بحران گروگانگیری گفت از ترس جان گروگانها دست به حرکت نظامی نمیزند نیز به نظر همین گمان را تایید میکند (حتی مشاورین خود کارتر نیز در فیلم این حرکت او را اشتباهی تاکتیکی میخوانند چرا که رئيسجمهور بدینسان به جمهوری اسلامی انگیزهای برای آزادی گروگانها نمیداد.)
در عین حال اما میتوان گفت که انقلابیون با این حرکت در واقع خطر بزرگی برای انقلاب آفریده بودند. فشار شدید سیاسی در آمریکا میتوانست رئیسجمهور را وادار به حمله نظامی به ایران کند و در این صورت با توجه به اینکه گروگانگیری مغایر با تمام هنجارهای حقوق و سیاست بینالمللی بود، بعید نبود خیلی کشورها از آمریکا حمایت کنند.
در ضمن اینکه در عصر جدید تلویزیون و اخبار ۲۴ ساعته نام ایران هر روز و هر ساعت بهعنوان کشوری مطرح شود که در آن دیپلماتها را گروگانگیر میگیرند و تهدید به مرگشان میکنند بیشک باعث مخدوش شدن جایگاه کشور و افزایش ایرانهراسی در سالهای پیشرو شد؛ در بسیاری کشورها و مهمتر از همه در خود آمریکا.
دیگر نکتهای که در فیلم روشن میشود بدرفتاری با گروگانها است. در واقع میتوان گفت «رفتار خوش با گروگانها» افسانهای است که در طی سالها پرورانده شده و چنانکه در گفتگو با گروگانها در این فیلم میبینیم واقعیت ندارد. یکی از گروگانها از این میگوید که چطور دو هفته با دستبند بوده و مجبور بوده همینطور بخوابد و همینطور دستشویی برود. بقیه گروگانها از اعدام نمایشی میگویند که چند ماه پس از ۱۳ آبان انجام شد — شکنجهای روانی که اثرش تا مدتها بر جای میماند.
اما غیرانسانیترین جلوه رفتار گروگانگیرها را شاید در صحبتهای فائزه مصلحی میبینیم. او از این تعریف میکند که چطور صادق خلخالی، جسد سوخته سربازان آمریکایی را که در پی نافرجامیِ عملیات طبس در آتش سوخته بودند به سفارت میآورد. بر خلاف تمامی اخلاقیات ایرانی و اسلامی به این جسدهای سوختهشده بیاحترامی میشود. خانم مصلحی حتی پس از این همه سال با خنده و تبسم تعریف میکند که خلخالی با اشاره به سوختگی جسدها گفته «ببینید برایتان شکلات آوردیم!».
باید از خانم مصلحی پرسید که اگر چهل سال پیش نمیفهمید با ۴۴۴ روز گروگانگیری چه ضربهای به نام و جایگاه ایران میزند، هنوز نیز نمیداند این نوع صحبت راجع به سربازان بیگناهی که جانشان را در راه نجات همقطارانشان از دست داده بودند انسانی و صحیح نیست؟ صدها هزار و شاید میلیونها آمریکایی که این فیلم را تماشا خواهند کرد با صحبتهای خانم مصلحی چه تصویری از ایران در ذهن خواهند داشت؟
شبح ماجرای گروگانگیری همیشه روی روابط پرتلاطم ایران و آمریکا چرخ میزند؛ تاریخ هر چه پیش میرود توجیههای آن حرکت کمتر و دفاع از آن غیرممکنتر میشود.