شهرام شبپره را شاید با چند ترانه شادش بشناسیم اما او در ضمن از مهمترین چهرههای تاریخ موسیقی پاپ ایران است که بر گوشه گوشه این موسیقی اثر گذاشته. همین است که از او چهرهای تاریخی میسازد و هنگام گفتگویی کوتاه پیش از آنکه روی صحنه برود نمیدانم از کجا شروع کنم و کدام سوالم را بپرسم. با او باید ساعتها نشست و گفت.
شبپره راه طولانی لس آنجلس در غرب آمریکا تا العلا در شمال غربی عربستان سعودی را طی کرده تا به همراه ستارگان دیگری همچون ابی، اندی، لیلا فروهر و شادمهر عقیلی در جشنواره زمستانی طنطوره روی صحنه برود؛ جشنی تاریخی که در آن برای اولین بار ستارگان موسیقی ایرانی در عربستان سعودی اجرا میکنند.
شبپره مثل همیشه خودمانی است و معلوم است که تمام فکر و ذکر و تمرکزش روی صحنه رفتن و اجرا است و نه گفتگو و مصاحبه. میگوید که اهل جواب دادن به سوالهای سیاسی نیست چون «آدم هر چیزی بگوید یک چیزی از آن در میآورند» و اما میافزاید: «راجع به موسیقی تا صبح هم اگر خواستی باهات حرف میزنم.»
ایام نوروز نزدیک است و ایرانمان روزهای غمباری را پشت سر میگذارد. میپرسم راجع به چه چیز ایران دلش تنگ شده که میگوید: «خاک ایران. دلم برای خاک ایران تنگشده. اخبار را که اصلا نمیفهمم. اما دوست دارم برگردم تا براتون [مردم ایران] بخوانم و بروم آن جاهایی که خاطره داشتم. البته به شرطی که آن کاری که بلدم به من بدهند و هر روز نگویند باید این را بخوانی و اینرا نخوانی. دوست داشتم در ایران کار کنم و زندگی کنم اما در این شرایط و نه در رژیمی که از هر کس کار هنری میکند متنفر است.»
صحبتمان میکشد به آشنایی قدیمیاش با بعضی چهرههای مشهوری که قرار است در جشن امسال روی صحنه بروند مثلا ابی و اندی که هر دو به نوعی به شهرام دین دارند.
میگوید: «سال ۱۹۷۷ که من آمدم آمریکا، ابی هم با ما آمد. او ماند و من برگشتم. ولی سال ۱۹۷۸ من هم رفتم آمریکا و ماندم. با هم در گروه بلککتز بودیم. ابی را من بعد از صحبت با شهبال بردم به آن گروه. بعد از گروه جدا شد و من، ابی را برداشتم و شهبال، فرهاد را. بعد هم که هی جدا شدیم!»
خاطرهاش از اندی هم جالب است. تعریف میکند: «روزی گیتاریستی میخواستم که اندی جان را معرفی کردند. خیلی دوستش داشتم. منتهی فارسی نمیخواند. انگلیسی میخواند. اما یواش یواش به فارسی خواندن هم رو آورد. هنرمند خیلی خوبی است.»
بیشتر مخاطبین دو شب ایرانی جشنواره طنطوره مردم محلی عربستان هستند که از شهرهای مختلف آمدهاند. ایرانیان حاضر مدعوینی مثل دستاندرکار روزنامه ایندیپندنت فارسی و سایر رسانهها هستند که به دعوت برگزارکنندگان از کشورهای مختلف آمدهاند. در طول کنسرت با با خیلی جوانان حاضر صحبت کردم، از پسران جوان با لباس سنتی عربستان تا دخترانی که بعضا با روبنده حاضر شده بودند. معلوم شد خیلیها به موسیقی ایرانی علاقه دارند و خوانندگانی مثل شهرام را دنبال میکنند.
از او نظرش را راجع به مخاطبین خارجی میپرسم که میگوید این مخاطبین در هر جایی متفاوتند: «مثلا ایتالیایی و فرانسویها ملودی ترانه «پریا» را دوست دارند.» اشاره او به محبوبیت این ترانه در بین ایتالیاییها است بخصوص که کلمات آن به فارسی آوایی دارند که در زبان ایتالیایی هم معنی پیدا میکند.
میپرسم دوست دارد با کدام ترانهاش به خارجیها معرفی شود. انتخاب از بیش از ۲۵۰ ترانه برایش سخت است اما نهایتا به انتخاب دو ترانه رضایت میدهد. یکی «دیار» که کار آهنگ و ترانهاش را هم خودش انجام داده. دیگری هم همان «پریا» اما میگوید اعتبار این ترانه را باید به آهنگساز و ترانهسرایش داد: حسن شماعیزاده و بیژن سمندر: «این آهنگ را حسن شماعیزاده به من کادو داد و من به شماها ملودی شماعیزاده را رساندم. اعتقاد من این است که خواننده در جایگاه سوم هر ترانه است. اول آهنگساز بعد شاعر.»
راجع به خوانندگان امروزی که میپرسم معلوم است خیلی علاقهای به بیشترشان ندارد گرچه هرکس با او کار کرده میداند که اهل کمک کردن به جوانان هم هست. میگوید: «زمان ما همه باید رادیو امتحان میدادیم که خارج نخوانیم. الان که کارها خیلی کپی شده. شعر خوب هم نداریم. در ایران نیستیم و آن شعرا هم نیستند. شعری که از لس آنجلس در میاید ربطی به ایران ندارد. از ایران هم از هر ۱۰۰ تا دو تا خوب است البته چون دست و بالشان هم در ایران بسته است.»
شبپره در ضمن میگوید دل خوشی از ابتکاراتی مثل موسیقی رپ فارسی ندارد و میافزاید: «ما باید موسیقیای انتخاب کنیم که با فرهنگمان بخواند. من با رپ مخالفم و آنها هم که رفتند دنبالش آخرش به حرف ما رسیدند.»
چند سال پیش اما همکاری جالبی با یکی از خوانندههای نسل جدید داشت. وقتی محسن نامجو سمتی به عنوان استاد مهمان در دانشگاه براون در ایالت رودآیلند آمریکا داشت از شبپره دعوت کرد تا در همایشی پژوهشی راجع به کارهایش شرکت کند. شهرام شبپره آن ماجرا را خوب به یاد دارد و میگوید: «خیلی از محسن نامجو ممنونم. در دانشگاه از من دعوت کرد و از این صحبت کردند که چطور با آهنگهای من میرقصند در حالی که این آهنگها غم دارند. از مدیران دانشگاه هم آمده بودند و نامجو برایشان توضیح میداد منتهی چون علمی توضیح میداد من خیلی نمیفهمیدم چه میگویند. چون ما انگلیسی را عامیانه یاد گرفتیم. بیمارستان هم که میروم نمیفهمم چه میگویند. انشاالله قرار است یک کنسرت با هم بگذاریم.»
صحبت احتمال همکاری سینمایی با دوستش بهمن قبادی می شود و فیلمهایی که قبل از انقلاب بازی کرده بود. میگوید: «پدرم سرهنگ ارتش بود و خیلی هم علاقه داشت به سینما. من هفت سالم بود که در فیلم «عروس دجله» نقش پسر جعفر برمکی، وزیر هارون رشید، را بازی کردم. در آن فیلم سر آن پسر هم بریده میشود! چهار فیلم هم با فرزان دلجو، گوگوش و آرمان و جمشید مشایخی کار کردم.»
در پایان از سفر کوتاهش به عربستان میپرسیم که میگوید: «به ما محبت کردند و احترام گذاشتند. ما هم باهاشان همین کار را میکنیم. به ما خیلی خوش گذشت. موسیقیشان عالی است بخصوص در ویولن و سازهای ضربی.»
شبپره مدت کوتاهی پس از این گفتگو روی صحنه رفت و اجرا کرد. در آنجا با افسوس گفت که زبان عربی بلد نیست و ایکاش که بود اما یک ترانه با ملودی عربی اجرا کرد و از استعدادهای موسیقایی منطقه تعریف کرد؛ لحظهای از نزدیکی فرهنگی که اساس طنطوره بر آن بنا شده.