محمد باقر قالیباف به شکست خوردن عادت دارد. این اصولگرای ۵۸ ساله جاهطلب یکی از چهرههای متعدد سپاه پاسداران است که در سالهای پس از جنگ به دنبال ثروت و قدرت رفتند. قالیباف البته از خیلیهای دیگر مثل فرمانده سابقش، محسن رضایی، موفقتر بوده است. او توانسته فرمانده نیروی انتظامی و شهرداری تهران شود و به نظر میرسد در طول این سالها از سمتهایی همچون فرماندهی قرارگاه خاتمالانبیا و شهرداری پایتخت، برای فساد اقتصادی و جمعآوری قدرت مالی خود و اطرافیانش استفاده کرده است. اما آمال او همیشه فرای این بوده است. قالیباف تا به حال سه بار در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرده است و هر سه بار شکست خورده است (در مورد آخری البته قبل از انتخابات، استعفا داد.) شاید تلخترین شکستها همان دفعه اول در سال ۱۳۸۴ بود: قالیباف ۴۳ ساله تصور میکرد که بعد از هشت سال دولتداری خاتمی، قرار است نوبت به او برسد و این که جوانی مثل محمود احمدینژاد ناگهان پیدا میشود و گوی سبقت را میرباید، برایش قابل تصور نبود.
بعد از احمدینژاد نیز قالیباف نتوانست در مقابل حسن روحانی پیروز شود. اما حضور پرنیرویش در انتخابات مجلس یازدهم، با این هدف بود که ریاست مجلس را به دست بگیرد. زمزمهها حاکی از آن بود که او قرار است رئیس مجلسی قدرتمندتر از همیشه باشد و حتی شاید این سمت را به قدرتی همپای ریاست جمهوری برساند. نسخه گستردهتر چنین سناریویی این میبود که جمهوری اسلامی ایران به سمت پارلمانی شدن پیش برود تا آیتالله خامنهای هرگز دلیلی برای رقابت با رئیسجمهوری منتخب مردم نداشته باشد.
اصولگرایان در انتخابات مجلس یازدهم کم و بیش بیرقیب بودند. حذف گسترده اصلاحطلبان توسط شورای نگهبان، به این معنی بود که در بیشتر کرسیها رقابت تنها درون همین جریان بود. اما آن راهبرد بر اختلافات و دعوای آنها بر سر قدرت افزود. قالیباف نهایتا موفق شد در تهران «لیست وحدت» با حضور دو جریان اصلی ایجاد کند: شانا (شورای ائتلاف نیروهای انقلاب)، که خود حاصل اتحاد جریانات بستر اصلی اصولگرایان بود و جبهه پایداری، اسب سیاه اصولگرایان که ریشهاش به دولت احمدینژاد برمیگردد، اما بعدها با «جریان بهار» و حلقه نزدیکان دکتر احمدینژاد، همچون اسفندیار رحیم مشایی و حمید بقایی، مرزبندی کرده است.
قالیباف رفت تا پیروز میدان بیرقیب انتخابات مجلس باشد. هر ۳۰ نماینده فهرست او در تهران انتخاب شدند و خود قالیباف با یک میلیون و ۲۶۵ هزار رای در این کممشارکتترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی در صدر قرار گرفت. نفر سیام لیست وحدت (عزبالله اکبری تالارپشتی) با ۶۲۴ هزار رای انتخاب شد، در حالی که دو نفر بعدی، دو اصولگرای تندرو، وحید یامینپور و حمید رسایی بودند که به ترتیب ۲۹۶ و ۲۱۹ هزار رای آوردند.
این پیروزی قاطع باعث شد که برخی انتظار داشته باشند قالیباف بیدردسر به ریاست مجلس برسد و به سرعت به یکی از اصحاب اصلی قدرت در جمهوری اسلامی ایران بدل شود.
سد پایداری
اصولگرایان همیشه پراختلاف اما به سوی دیگری پیش رفتند. «لیست وحدت» برای حضور نمایندگان در مجلس توافق کرده بود، اما آن توافق انگار همان فردای انتخابات باطل شد. در حالی که چیزی به آغاز کار مجلس جدید نمانده است، قالیباف نه تنها بیرقیب نیست که با جریانی در اصولگرایان مواجه شده است که میتوان آنرا «نه به قالیباف» یا «هر کسی به جز قالیباف» خواند.
بیش از هر کس، نام یک نفر پشت این جریان دیده میشود: صادق محصولی؛ ارباب تاریکیِ دالانهای قدرت در میان اصولگرایان. محصولی از جمله سپاهیهایی است که در دوران جنگ عموما از جبهه بهدور بود و در سمتهایی همچون فرماندهی ارومیه حضور داشت. در سالهای پس از جنگ، او از طریق انجام پروژههایی همچون ارسال نفت به نخجوان به ثروت هنگفت چند ده میلیون دلاری رسیده است. آوازه ثروت محصولی چنان است که حتی مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، نیز در یکی از سخنرانیهای خود راجع به فساد اقتصادی در ایران به او اشاره کرد. اصولگرایانِ متعددی پیش از این بارها و بارها بدون تعارف بر اتکای خود به پشتیبانی مالی محصولی که اکنون قائم مقام جبهه پایداری است، اشاره کردهاند. محصولی البته رابطه قدیمی با احمدینژاد نیز دارد، چون هر دو از چهرههای حکومتی و سپاهی در شمال غرب کشور بودند. احمدینژاد در ابتدا میخواست محصولی وزیر نفت او باشد، اما مجلس هفتم به او رای اعتماد نداد و نمایندگان به شبهات بسیار پیرامون فعالیتهای اقتصادی نفتی او اشاره کردند. پس از استیضاح علی کردان اما محصولی توانست در سال آخر دولت اول احمدینژاد وزیر کشور شود تا در سرکوبهای سال ۸۸ نقش بازی کند.
جبهه پایداری در روزهای اخیر چندین جلسه تحت عنوان «جلسه وفاق» برگزار کرده است تا بین نامزدهای مختلفی که برای ریاست مجلس اعلام آمادگی کردهاند، یکی انتخاب شود. حضور محصولی در این جلسات و دعوت نشدن قالیباف، باعث شد که بسیاری از نمایندگان حامی او در جنجالهای توییتری به آن روند اعتراض کنند.
مثلا «تالارپشتی» نوشت: «مجلس یازدهم، مجلسی انقلابی و کارآمد بوده و گوش به فرمان پدرخواندههایی که مسئول شرایط نابسامان امروز هستند نخواهد بود. آقایان با شعار مبارزه با فساد، استمرار فساد و رانت را میخواهند. تخریب قالیباف، ضد وحدت و بینتیجه است.»
محسن دهنوی، پنجمین نماینده منتخب تهران، نوشت: «کسانی که همیشه مانع وحدت بودهاند امروز پشت دربهای بسته به دنبال ساز و کار ایجاد وحدت جهت انتخاب رئیس مجلس افتادهاند.» دهنوی جوان، برخلاف تالارپشتی اشاره به محصولی را غیرمستقیم باقی نگذاشت و نوشت: «آقای محصولی! به زودی خواهید فهمید که مجلس آینده، جبهه پایداری نیست که برایش پدرخواندگی کنید.» مجتبی رضاخواه، نماینده بیست و هفتم تهران، نیز مستقیم خطاب به پدرخوانده جنجالی نوشت: «جناب محصولی! با چه حقی در موضوع تعیین رئيس مجلس ورود کرده و اختلاف ایجاد کردید؟ ما جوانان منتخب خودمان بلدیم رئیس مجلس انتخاب کنیم و اجازه فتنهانگیزی و دخالت بیجا به پدرخواندهها نخواهیم داد.»
یکی از نمایندگان حاضر در جلسات وفاق اما گفت که پس از مدتی از قالیباف دعوت شده و این خود او بوده که نیامده است.
با این وجود، این احتمال میرود که نه تنها پایداریچیها، که بعضی از سایر مهمترین اعضای لیست قالیباف هم آماده جدایی راهشان از او باشند. شاید مهمترین این چهرهها، سید مصطفی میرسلیم باشد؛ رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی که در انتخابات، دومین نماینده منتخب تهران شد. موتلفهایها جریان بازار در جمهوری اسلامی ایران را نمایندگی میکنند و در دو دهه اول پس از انقلاب، صدای راستگرایی اقتصادی در نظام بودند. اما در دو دهه بعدی نقشی حاشیهای داشتند و استعداد پایین سیاسی میرسلیم نیز در این زمینه نقش داشته است. اکنون اما زمزمهها حاکی از این است که میرسلیم و موتلفهایها شاید به اردوی ضدقالیباف بپیوندند تا از جبهه مقابل امتیازهایی بگیرند.
اما این کاندیدای غیرقالیباف چه کسی میتواند باشد؟
تا به حال نام سه نفر مطرح شده است که هر سه از وزرای سابق احمدینژاد هستند و همین باعث شده است که قالیبافیها گاه نام «احمدینژادیون» را به مخالفان خود بدهند. این حرکت حسابشده از آن رو است که مخالفت خامنهای با حضور احمدینژاد و طرد او و نزدیکانش به عنوان «جریان انحرافی»، باعث شده است که هرگونه نزدیکی به او هزینه بالایی داشته باشد. تهمت قالیبافیها اما بنیان چندانی ندارد، چون هیچ یک از سه وزیری که نامشان مطرح شده است، در حلقه نزدیکان احمدینژاد و نزدیکان به «جریان بهار» نیستند: شمسالدین حسینی، وزیر اقتصاد از ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲، علی نیکزادِ اردبیلی که سابقه طولانی آشنایی با محصولی را دارد و در دولت دوم احمدینژاد وزیر بود، و حمیدرضا حاجی بابایی همدانی، وزیر آموزش و پرورش دولت اول احمدینژاد. هیچ یک از این چهرهها در سالهای اخیر از نزدیکان احمدینژاد نبودهاند. در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۶، نیکزاد رئیس ستاد انتخاباتی ابراهیم رئیسی، نامزد اصلی اصولگرایان بود. حاجیبابایی هم تقاضای کاندیداتوری داشت، اما شورای نگهبان صلاحیتش را تایید نکرد.
نتجیه جلسات متعدد «وفاق» این بوده است که اصولگرایان مطابق معمول گروهی را انتخاب کنند که نهایتا بر سر یک نامزد به توافق برسد. البته تجربهها نشان میدهد که این توافقها همیشه منجر به عمل نمیشود و مردان شیفته قدرت جمهوری اسلامی ایران، اغلب آنها را زیرپا میگذارند.
علی خضریان، نماینده تهران، اعلام کرد که «جلسه وفاق» چند روز پیش به این توافق رسیده است که از «مکانیزم استمزاج» برای انتخاب رئیس مجلس استفاده شود؛ یعنی مکانیزمی که با آن پس از بررسیها به این نتیجه رسیده شود که کدام نامزد بیشتر به «مزاج» نمایندگان و احتمالا جامعه میچسبد. به گفته خضریان، کمیتهای ۷ نفره برای «کمک به وحدت جریان انقلاب برای ریاست مجلس آینده» تشکیل شده است و حاجیبابایی، نیکزاد، حسینی و البته میرسلیم با آن روند موافقت کردهاند.
قالیباف برای آن که به این روند رودست زده باشد، ابتدا اعلام کرد که او هم حاضر است در همین روند شرکت کند و با هر تصمیمی که گرفته شد، موافقت کند. احتمال دارد جریانی که به عنوان «نه به قالیباف» شروع شده بود، نهایتا حاضر به حضور او شود و حتی شاید با ریاست او موافقت کند؛ اما با گرفتن امتیاز و بدون آن قدرتی که فرمانده سابق نیروی انتظامی آرزویش را داشت.
تلاش بعضی نمایندگان این است که حتی اگر قالیباف رئیس مجلس شد، از اختیارات و قدرت این منصب کاسته شود تا این مرد جاهطلب نتواند بر قدرت خود بیش از اندازه بیافزاید. همین است که ابوالفضل ابوترابی، نماینده اصولگرا و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، در گفتوگویی از این گلایه کرد که در حال حاضر ۸۰ درصد اختیارات دست مجلس است، و گفت که باید آییننامه داخلی پارلمان عوض شود تا دیگر چنین نباشد.
خیز بلند قالیباف به سوی قدرت باز هم به سد مشکلات متعدد خورده است.