نوشته فرانسیس فوکویاما
ترجمه آرش عزیزی
انتشار در: شهروند امروز، شهروند ۱۳۸۷، شماره ۶۳
وقتی میبینیم چنی، معاون رئیس جمهور، در تفلیس وعده حمایت آمریکا از تمامیت ارضی گرجستان میدهد بدون شک میترسیم که ایالات متحده، با بیمبالاتی تمام، همان اشتباه غمانگیزی را تکرار کند که در سال 1956 در مورد مجارستان مرتکب شد. چنانکه چارلز گیتی در کتاب اخیرش “توهمهای شکستخورده: مسکو، واشنگتن، بوداپست و شورش 1956 مجارستان” مینویسد دولت آیزنهاور در آستانه شورش مجار به شدت از انقلابیون ضدشوروی حمایت کرد و در برنامههای رادیویی و غیره وعده داد که اگر شوروی علیه آنها دست به سلاح ببرد، آمریکا از آنها حمایت نظامی میکند.
مجارستانیها شورش ناامیدانهای سازمان دیدند؛ بسیاری از مبارزان جوان آزادی کشته شدند و دیکتاتوری وحشیانه دوباره به کشور تحمیل شد. این دوره شرمآوری در سیاست خارجی آمریکا بود و متاسفانه در چند مورد دیگر تکرار شده است. (مثلا کردها، شیعیان عراقی و سایر گروههایی که از بخت بد اقبال خود وعدههای توخالی آمریکا را باور کردهاند). چنی معروف به سیاستهای بازی و موضع محکم نسبت به روسهاست و جان مککین مشتاقانه این موضع را قبول دارد و اعلام میکند که “ما همه گرجستانی هستیم”.
اما اینکه به گرجستانیها بگوییم روزی در آینده آنها را به ناتو میآوریم و قول بدهیم که یک میلیارد دلار بهشان میدهیم تا کشورشان را بازسازی کنند معامله ارزانی است. همه میدانند که گرجستان در آینده قابل پیشبینی اقبالی برای ورود به ناتو ندارد چون فرانسه و آلمان و اسپانیا به شدت مخالف هستند. در نتیجه وعده دادن عضویت در آینده کار سادهای است.
اگر چنی و مککین واقعا در مورد حفظ تمامیت ارضی گرجستان جدی هستند چرا منتظر ناتو میشوند؟ ما بسیاری از کشورها مثل کره و ژاپن را از طریق قراردادهای دوجانبه حفاظت میکنیم و میتوانیم تصمیم بگیریم همین فردا یکی دو گردان از نیروی زمینی آمریکا یا چند اسکادران هواپیماهای اف 16 را به گرجستان بفرستیم.
دولت بوش بعد از دو هفته کاری در این مورد نکرده است و در واقع اعلام کرده که قصد چنین کاری ندارد چون همه میدانند که ما نمیتوانیم از کشوری کوچک و بدون مرز دریایی که هزاران کیلومتر دور از آمریکا و در مرزهای روسیه است، حمایت نظامی کنیم. جدا از عواقب سیاسی که مقابله مستقیم با مسکو به بار خواهد آورد ما محدودیتهای عملیاتی بسیاری نیز پیش رو داریم. در زمان جنگ سرد ما یک گردان کامل در برلین غربی داشتیم و به خوبی میدانستیم که اگر جنگ شود این گردان کم میآورد. آن گردان برای ما سیمی مخفی بود که جرقه سلاحهای هستهای را میزد و به هر حال نیروهای معمولی بسیار بیشتری در آن منطقه داشتیم که خیلی از مرز دو آلمان دور نبودند. در گرجستان خبری از این ساختار حمایتکننده هم نیست.
در واقع اگر بخواهیم چنین کاری انجام دهیم حتی به آتش پشت جبهه هم نمیرسیم. لحظهای که اعلام شود آمریکا یا هر قدرت خارجی میخواهد به گرجستان نیرو بفرستد، روسها به سادگی تمام کشور را اشغال میکنند تا جلوی حرکت ما را بگیرند. حداقل اگر من رهبری با یک دهم سرسختی پوتین بودم این کار را میکردم. (و البته اگر روسها بخواهند به کشوری در مرز آمریکا نیرو بفرستند همین انتظار را از رئیس جمهور آمریکا دارم).
اگر گرجستان با معجزه هفته دیگر به ناتو بپیوندد هم همین ملاحظات هست. حفاظتی که عضویت در این سازمان به گرجستان میدهد نمادین است و نه نظامی – یعنی باید امیدوار باشیم که روسیه از چشمانداز تخطی به تمامیت ارضی کشوری که تحت ضمانتهای امنیتی ماده پنجِ ناتو است بهراسد. اما اگر دستمان را خواندند، چه؟ ناتو در اعتراض پا به زمین خواهد کوبید اما همان مقدار تحریمهای دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی را در اختیار خواهد داشت که ما امروز داریم. دفاع از اکراین در مقابل حمله روسیه نیز همینقدر مشکلساز است. تنها اقلیتی از اکراینیها از عضویت در ناتو دفاع میکنند و جمعیت وسیع روسزبان آن مسکو را بسیار بیشتر به ایالات متحده یا اتحادیه اروپا ترجیح میدهد.
اکراین در ضمن میزبان ناوگان دریای سیاه روسیه است که فیالحال از زمان ورود به گرجستان مورد توجه بوده است. متاسفانه مدتهاست که ناتو دیگر از نظر ایالات متحده و اعضای قدیمیتر آن اتحاد نظامی جدیای نیست و آرام آرام به نوعی باشگاه سیاسی دموکراتیک بدل شده. وقتی لهستان و دولتهای بالتیک در دهه 1990 در ناتو پذیرفته شدند، دولت کلینتون به کنگره قول داد که گسترش ناتو به افزایش بودجه نمیانجامد چه برسد به کشته شدن سربازان آمریکایی در حمایت از آن. در مقابل اعضای جدید فکر میکنند که اگر اوضاع بد شود، عضویت در ناتو برای آنها دقیقا همین حمایت پرخرج نظامی را به ارمغان میآورد.
اما عاقبت آن کارها امروز دارد معلوم میشود. به جای صحبت از گسترش ناتو باید از چگونگی دفاع از اعضای فعلی جدید ناتو در مقابل تهاجم روسیه صحبت کنیم بخصوص لهستان و کشورهای بالتیک. ناتو از اوایل دهه 1990 تابحال برنامهریزی احتمالات نظامی نکرده است. بخصوص دفاع از استونی مشکل خواهد بود: این کشور درست کنار سنت پترزبورگ است و جمعیت روس زیادی هم دارد. یک راه حمایت از بالتیک تامین بال شمالی ناتو با پذیرفتن فنلاند و سوئد به این اتحاد خواهد بود. تمام همسایگان نزدیک روسیه از اشغال گرجستان در هراسند و بازسازی ناتو به عنوان اتحاد امنیتی جدی اروپا به مسکو نشان میدهد که رفتارش عواقب واقعی به جای گذاشته. ساده است که چنی و مککین را به مواضع بازی محکوم کنیم اما همین توهمات در آن سوی میز هم رایجند.
جو بایدن با عجله عازم تفلیس شده تا اعلام حمایت کند و اوباما هم متعهد به عضویت گرجستان و اکراین در ناتو است. تمام طرفداران عضویت گرجستان در ناتو مجبورند به سوالهای زیر پاسخ دهند: اگر گرجستان وارد ناتو شود رئیس جمهور آمریکا باید برای دفاع از امنیت فیزیکی آن دست به چه کاری بزند؟ و اگر پاسخ شامل استفاده از نیروهای آمریکا است به سوال بعدی پاسخ دهید. چرا همین الان این نیروها را نمیفرستید؟ (جالب است که آدم از چنی بشنود که استفاده از نیروهای آمریکا تنها در چارچوبی چندجانبه مشروع است). و اگر پاسخ حفاظت از گرجستان تنها به کمک نظامی خلاصه میشود تمام طرفداران عضویت زودهنگام باید بگویند که تفاوت این با تلاشهای آمریکا برای مسلح کردن مبارزین آزادی مجار با سلاحهای سبک در سال 1956 در چیست؟
منبع: وبلاگ مجله آمریکن اینترسنت، 4 سپتامبر 2008