نامه‌های مقاومت: مکاتبات ژیژک با‌ ‘پوسی رایت’

Published by BBC Persian

در پاییز ۲۰۱۲، وقتی که نادژدا تولوکونیکوا، خواننده اصلی گروه “پوسی رایت”، در زندانی در مسکو منتظر فرا رسیدن محاکمه‌اش بود، با اسلاووی ژیژک، فیلسوف مارکسیست، دیدار کرد.

البته در رویا. ژیژک به خوابِ نادژدا رفته بود.

متن نامه‌های ژیژک و نادژدا تولوکونیکوا را بخوانید

نادژدا در اولین جمله اولین نامه خود به ژیژک از این خواب می‌گوید. این نامه البته پاسخِ نامه‌ای بود که ژیژک نوشته و توانسته بود به دست او در قعر سلول زندانش در موردوویای روسیه برساند.

مجله فرانسوی “فیلوسوفی” (فلسفه) ترتیب مکاتبه این دو تن از مشهورترین چهره‌های چپ جهانی را داد تا خواب هنرمند زندانی به واقعیت بدل شود.

ژیژک اولین نامه را، به زبان روسی، در ماه ژانویه ۲۰۱۳ نوشت و جوابش یک ماه بعد آمد. به همین ترتیب این مکاتبه با ضرباهنگی کمابیش یکسان ادامه پیدا کرد. “فیلوسوفی” قبلا ترجمه فرانسوی و آلمانی این نامه‌ها را منتشر کرده بود اما روزنامه گاردینِ انگلیس اخیرا ترجمه انگلیسی شش نامه را منتشر کرد تا بسیار گسترده‌تر در سطح جهانی منعکس شوند.

“آرمان مشترکِ” ژیژک و نادژدا

تعجبی نیست که ژیژک به خواب نادژدایی رفته بود که به همراه رفقایش در گروه “پوسی رایت” به جرم اجرایی ۳۰ ثانیه‌ای در کلیسای جامع مسکو به دو سال زندان محکوم شدند.

تصویر اولیه‌ای که از “پوسی رایت” در رسانه‌های بین‌المللی منتشر شد، تصویرِ دختران معصومی بود که در چنگال پوتین گیر آمده‌اند و در این هنگام به قول ژیژک “تمام قلب‌ها برایشان می‌تپید”. اما هر کس کمی بیشتر با آثار آن‌ها آشنا می‌بود، می‌دانست این تنها استبداد پوتینی نیست که مورد نقدشان است.

در قلبِ “پوسی رایت” نقدی عمیق به کل جهان سرمایه‌داری وجود دارد و این است علاقه نادژدا به مکاتبه با یکی از مشهورترین فیلسوف‌های ضدسرمایه‌داری امروز جهان.

اما اگر این علاقه را می‌شد از روی سبقه “پوسی رایت” حدس زد، خواندن نامه‌ها مختصات آن‌را آشکار می‌کند و شاید بیش از هر سندی که تا بحال منتشر شده، از فلسفه پشت کارهای نادژدا خبر می‌دهد.

هر چه باشد، او این نامه‌ها را از زندان و در زمانی نوشته که دیگر “کار از کار گذاشته”. این‌ها بیانیه‌های دادگاه نیستند و تاکتیک و مصلحتی پشت‌شان نیست. مکاتبات فلسفی دو کنشگرند که می‌گویند خود را متعهد به “آرمانی مشترک” می‌دانند.

سنتِ رادیکالیسم

با خواندن کلمات نادژدا می‌توان دید که او در واقع بیش از هر چیز در سنتِ رادیکال‌های روسیه قرار دارد. سنتی که درست یک قرن قبل وارد یکی از مهم‌ترین انقلاب‌های تاریخ بشر شد که نتیجه‌اش جهان را زیر و رو کرد. حالا بیش از بیست سال پس از آن‌که اتحاد شوروی، نتیجه آن انقلاب، ورشکسته و سرنگون شده، سنت‌های رادیکال روس دوباره سربلند می‌کنند. با کمی دقت می‌توان زنجیری که آن‌ها را به گذشته‌شان وصل می‌کند دید.

جالب این‌جا است که پوتینی که قبلا از مامورین ارشد کا گ ب بوده امروز می‌کوشد دوباره تصویری مثبت از استالین جلوه دهد و انتقاد از او را دشوارتر می‌سازد. چنان‌که “پوسی رایت” در نقد خود می‌گوید، پوتین و نواستالینیسمِ او دست در دست نیروهای نظم کهن در روسیه (از کلیسای ارتدوکس تا هم‌جنس‌گراستیزان)‌ ایستاده‌اند.

و طرفه آن‌ لقبی است که پوتینی‌ها در حمله به “پوسی رایت” به آن‌ها می‌دهند: بلشویک. لقبی که به گفته پدرِ نادژدا از بچگی نیز به او، که تحت تاثیر مادربزرگِ کمونیستش بود، اطلاق می‌کردند. (دیگر نکته جالب این که نادژدا دقیقا در سالروز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ متولد شده است.)

در این صحنه آرایش قوا می‌بینیم که استالینیسم، آن‌طور که لیبرال‌های غربی سال‌های سال است ادعا می‌کنند، نتیجه بلشویسمِ لنینی نیست و اتفاقا در تضاد با آن قرار دارد. در خوانشِ “پوسی رایت”، استالینیسم، بر عکس، دست در دست سرمایه‌داری قرار دارد.

نقد مشترک

این نقد مشترک جان‌مایه علاقه خاصی است که ژیژک به این گروه پیدا کرده است. خود او در نامه‌اش می‌نویسد:‌ “آن‌چه باعث می‌شود چشم لیبرال چنین از رویت “پوسی رایت” آزرده شود این است که شما تدوامِ پنهان بین استالینیسم و سرمایه‌داری جهانی معاصر را نمایان می‌کنید.”

جنبه‌های دیگری از آثار “پوسی رایت” نیز طبیعتا به مذاق ژیژک خوش می‌آید. مثلا تاکید آن‌ها بر این‌که کارشان ضدمسیحی که نیست هیچ، آن‌ها روحیه عیسی‌وار واقعی را در مقابل ظلم و استبداد حاکم نمایندگی می‌کنند.

این است که ژیژکِ هیجان‌زده با تحسین تمام برای نادژدا می‌نویسد و می‌گوید: “همانطور که هگل، وقتی ناپلئون را دید که سوار بر اسبی از شهرِ جنا می‌گذشت، نوشت که انگار “روح جهان” را سوار بر مرکب دیده است، شما چیزی نیستید مگر آگاهی نقادانه تمام ما، که در زندان نشسته است.”

فرزندان دیونیسوس

حرف‌های ژیژکی را در مورد “پوسی رایت” کم نشنیده بودیم.

خواندنی‌ترین نکته این نامه‌های جدید اما حرف‌های نادژدایی است که آن‌چه از دیگران در موردش شنیده‌ایم تا کنون خیلی بیشتر از آن‌چه از زبان خودش شنیده‌ایم بوده است.

در حرف‌های او، که چند سالی هم در کانادا زندگی کرده و با فضای آکادمی غربی ناآشنا نیست، اصالت چشم‌اندازی را می‌بینیم که رونویسی این یا آن الگوی مد روز غربی نیست.

نادژدا می‌گوید: “ما تعریف نیچه را وام گرفته‌ایم و فرزندان دیونیسوس هستیم که در بشکه‌ای در میان دریا بادبان کشیده‌ایم و هیچ قدرت و اختیاری را به رسمیت نمی‌شناسیم.”

می‌گوید خود را جزو “خوانندگانِ (پانکِ) پویایی و تحول ” می‌داند و آن‌را در تضاد با “معمارانِ ایستاییِ آپولویی” تعریف می‌کند اما تاکید می‌کند که “یکی برتر از دیگری نیست”. این‌جا است که می‌بینیم “پوسی رایت”، بر خلاف بسیاری گروه‌های شبه‌آنارشیست و شبکه‌پانکِ غربی، که بیشتر درگیر ظاهر کار و شلوغ‌کاری‌اند، بنیان‌های فلسفی جدی‌ دارد و در دوگانه قدیمیِ آپولو در مقابل دیونیسوس نیز جای خود را مشخص کرده است.

هوای سیبری

آخرین نامه‌ای که از نادژدا منتشر شده مربوط به ماه ژوئیه است و خبر نداریم که مکاتبه این دو ادامه پیدا کرده است یا نه. می‌دانیم که او در اواخر ماه سپتامبر در اعتراض به شرایط فجیع زندان دست به اعتصاب غذا زد و پس از یک هفته کارش به بیمارستان کشید. در ماه اکتبر چند هفته‌ای کسی خبری از مکان نگهداری‌اش نداشت و همین چند روز پیش بود که معلوم شد به زندان-بیمارستانی در سیبری منتقل شده است.

آری، سیبری؛ همان جایی که از تزارهای کهن تا استالین و اکنون پوتین قربانیان خود را در آن نگاه داشته‌اند. از داستایوسکی تا تروتسکی تا سولژنیتسن هوای این زندان‌ها را استنشاق کرده‌اند. و حالا “پوسی رایتی”ها، که باید کمتر از یک سال دیگر آزاد شوند، در همین دسته قرار گرفته‌اند.

نادژدا تازه ۲۴ سال دارد و از زندان که بیرون بیاید راهی طولانی در پیش رو خواهد داشت. احتمالا آن فیلسوفی را که اول در خواب دید و سپس با او مکاتبه کرد از نزدیک نیز ملاقات خواهد کرد. مهم‌تر آن‌که فرصت ادامه فعالیت‌های هنری و سیاسی خود را، پس از دو سال فرصتِ تامل در زندان، خواهد داشت. شاید بخواهد با ژیژک همکاری کند و به این سوال او پاسخ دهد که آیا “می‌توانیم جمعیت خسته و فریب‌خورده را متقاعد کنیم که باید نه فقط نظم موجود را زیر سوال ببریم و دست به اعمال تحریک‌آمیز مقاومت بزنیم که چشم‌انداز نظمی نوین را ارائه دهیم؟”

فریادِ “پوسی رایت” در وهله اول به مخالفت بخش اعظم جامعه روسیه منجر شد. باید دید که، آن‌طور که ژیژک پیش‌بینی می‌کند، موقعی می‌رسد که نوای آن‌ها “گوش‌هایی را خوش آید”؟ نادژدا هنگام تفکر راجع به آینده روسیه شاید به این فکر کند که کی نظامی خواهد آمد که برای بقای خود مجبور به پر کردن زندان‌های سیبری نباشد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *