دریاهای جنوبی و شرقی چین، خطرناک‌ترین جای روی زمین؟

Published by BBC Persian

خطرناک‌ترین جای روی زمین کجاست؟ کدام منطقه دنیا است که درگیری‌های محلی‌اش می‌تواند منجر به رویارویی قدرت‌های بزرگ و احتمالا در گرفتن چیزی شبیه “جنگ جهانی سوم” شود؟

در مخلیه عمومی پاسخ به این سوال احتمالا اشاره به نقاطی مثل اوکراین، اروپای شرقی و یا خاورمیانه می‌کند.

برای پاسخ، لازم است نگاهی به نقطه‌ای در جهان بیاندازیم که بسیار کمتر به آن توجه می‌شود اما به دلایل مختلف پتانسیل این‌را دارد که بسیار “خطرناک‌تر” باشد.

نطفه‌های آشوب

یافتن دلایل و ریشه‌های در گرفتن جنگ‌ها موضوع بخش عظیمی از علوم انسانی است. ظاهرا هیچ‌ طرفی نمی‌خواهد جنگ بشود اما زنجیره از رویدادها طوری دنبال می‌شوند که جنگ تنها راه‌حل ممکن می‌شود. بعضی ویژگی‌های شرایطی که دو دریای همجوار چین خود را در آن می‌یابند از عوامل ثابت موقعیت‌های خطرناک اینچنینی هستند.

اول، عروج اقتصادی قدرتی که دیگر نظم موجودِ از پیش‌برقرار‌شده را بر نمی‌تابد، یعنی چین.

شباهت واهمه‌بار موقعیت چین با قدرت‌های خیزانی که سابقا منجر به جنگ‌افروزی شده‌اند بر ناظرین پوشیده نیست.

چین امروز دیگر تنها سازنده اسباب‌بازی‌های کوچک و لباس‌های ارزان‌قیمت نیست که بزرگترین کشور تولیدی جهان است و سه برابر آمریکا تولید دارد. آمریکا در زمینه کالاهای تولیدی ۷۰۰ میلیارد دلار کسری بودجه دارد در حالی که چین ۲۳۰ میلیارد دلار مازاد بودجه دارد. این کشور حدود ماهی ۶۰ میلیون تن فولاد (نماد اقتصاد مدرن) تولید می‌کند یعنی ۷ برابر دومین تولیدکننده (ژاپن) و نیمی از تولید جهانی.

چین بدین ترتیب طبیعتا به میزان زیادی انرژی نیاز دارد و بیهوده نیست که بزرگ‌ترین مصرف‌کننده نفت جهان است. با این‌حال اما یک سوم نفت دنیا (و اکثریت نفت وارداتی چین) از تنگه هرمز می‌گذرد که تحت کنترل نظامی آمریکا است. این تنها نشانی از واقعیتی بزرگ‌تر است: با این‌که چین اکنون پس از آمریکا دومین قدرت بزرگ اقتصادی است و حتی این توان را دارد که در سالیان پیش رو به جایگاه اول برسد، از نظر توان نظامی همچنان بسیار عقب‌تر از آمریکا است. بودجه نظامی آمریکا در سال گذشته ۶۴۰ میلیارد دلار بود یعنی ۳۶/۳ درصد کل جهان. چین با ۱۸۸ میلیارد دلار (۱۰/۸ درصد کل جهان) با فاصله بسیار در رتبه دوم قرار دارد.

و این‌جا است که به دو دریای جنوبی و شرقی چین می‌رسیم که مورد اختلافات بسیار چین و همسایگان بوده‌. به رغم نام این دریاها، حضور قاطع نظامی در هر دوی آنها متعلق به آمریکا است. این کشور در ضمن معاهده‌های نظامی با حداقل پنج کشور منطقه (ژاپن، کره جنوبی، تایوان، فیلیپین و استرالیا) دارد. بسیاری کشورهای کوچک‌تر که به طور سنتی هوادار آمریکا نبوده‌اند (مثل ویتنام) نیز با دیدن سایه عروج چینِ غول‌آسا به دامان آمریکا پناه می‌برند و خواهان نزدیکی به آن می‌شوند.

نتیجه، دو بخش دیگر از پازلِ “موقعیت خطرناک” است: مسابقه تسلیحاتی بین کشورهای منطقه‌ای و شبکه‌ای از معاهده‌ها که آمریکای ابرقدرت را متعهد به دفاع نظامی از این قدرت‌ها می‌کند.

کوچک‌تر از کیش

دریای جنوبی چین حدود ۲۵۰ جزیره دارد که مساحت‌شان مجموعا به ۱۵ کیلومتر مربع می‌رسد، یعنی یک ششم جزیره کیش. این جزایر عموما خالی از سکنه هستند و گاه بیشترشان زیر آب است. اما نکته کلیدی این‌جا است که قراردادهای بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم هرگز تکلیف این جزایر را معلوم نکرد. در نتیجه حداقل شش کشور هستند که بخش‌هایی از آن‌ها را اشغال کرده و مدعی هستند.

موضع چین در این مورد چیست؟ این کشور تمام این جزایر را متعلق به خود می‌داند.

در نقشه‌های رسمی چین چیزی به نام خط نُه نقطه‌ای (یا خطِ یو U شکل) وجود دارد که طبق ان ۹۰ درصد از مساحت ۳/۵ میلیون کیلومتری دریای جنوبی چین و جزایرش متعلق به چین است. در نتیجه چین در تضاد مستقیم با برونئی، تایوان، مالزی، فیلیپین و ویتنام قرار دارد که هر یک (به جز اولی) بخش‌هایی از این جزایر را اشغال می‌کنند.

لاک‌پشت‌ها و آب‌پاش‌ها

این تضاد دهه‌ها است که عموما محدود به کاغذ و نقشه بوده است اما چین اکنون سودای دیگری دارد.

اول، چین یکی از نفت‌کش‌های جدید ۱ میلیارد دلاری‌اش را به آب‌هایی فرستاد که طبق قوانین بین‌المللی جزو منطقه انحصاری ویتنام هستند. وقتی ویتنام با فرستادن ۳۰ گارد ساحلی پاسخ داد، چین با آب‌پاشی،‌ آن‌ها را عقب زد.

پس از آن شاهد تظاهرات عظیم ضدچینی در سراسر ویتنام بودیم. بیش از ۱۵ کارخانه چینی در ناحیه شهر هو شی مین (پایتخت) به آتش کشیده‌ شده‌اند. به هر کس که قیافه چینی داشته باشد حمله می‌شود و تا این لحظه ۲۱ نفر جان سپرده‌اند. چینی‌ها (و هر کس که ظن چینی بودنش برود) یا از راه زمینی به کامبوج فرار می‌کنند و یا از راه هوایی خود را به چین و یا کشورهای چینی‌نشینی همچون مالزی و سنگاپور می‌رساند.

نخست‌وزیر ویتنام در پیامکی همگانی از مردمش خواسته برای دفاع از کشور به پا خیزند.

از آن سو، روزنامه دولتی “گلوبال تایمزِ” چین گفته این کشور باید دست به جنگ بزند تا هانوی را سر جای خود بنشاند. این روزنامه همین حرف را در مورد فیلیپین نیز زده است چرا که این کشور هم اخیرا ۱۵ ماهی‌گیر چینی را به جرم صید لاک‌پشت‌هایی که نسل‌شان در خطر است (در نزدیکی آب‌های این کشور) دستگیر کرد.

مانیل در اقدامی بی‌سابقه سندی ۴۰۰۰ صفحه‌ای به دادگاه کنوانسیون قانون دریای سازمان ملل تسلیم کرده و از چین بخاطر ادعایش بر تقریبا تمام دریای جنوبی چین شکایت کرده. پکن گفته این دادگاه را قبول ندارد.

در سال گذشته در دریای شرقی چین نیز شاهد تخاصماتی مشابه بودیم. با این تفاوت که چین در آن‌جا با قدرت‌هایی بزرگ‌تر مثل ژاپن و کره جنوبی روبرو است که هر دو جزو ۱۰ قدرت نظامی بزرگ جهان هستند. کره شمالی با بمب هسته‌ای‌اش نیز در همان نزدیکی است.

البته کشورهای آسیای جنوب شرقی نیز مشغول خرید سلاح هستند. اندونزی و مالزی بخصوص بودجه نظامی خود را افزایش داده‌اند و به دنبال ائتلاف دفاعی با استرالیا و از آن طریق‌ آمریکا هستند. ویتنام، سنگاپور و تایلند نیز همین راه را در سطحی کوچک‌تر طی می‌کنند.

زنگِ خطر

آن‌چه این تصویر را پرآشوب‌تر می‌کند، سیاست داخلی هر یک از این کشورها است. در آمریکا، باراک اوباما گفته می‌خواهد تمرکز سیاست خارجی‌ کشورش را از خاورمیانه به این منطقه از جهان (آسیا اقیانوسیه) بیاورد گرچه مشغولیت‌های مداوم داخلی و دغدغه‌های اضطراری موجود در اوکراین و سوریه به او اجازه این کار را نداده‌اند. اما اگر رئیس جمهوری تهاجمی‌تر از اوباما به کاخ سفید برود، چه؟

در کره جنوبی و ژاپن ناسیونالیست‌های راست‌گرا سر کار هستند که نه تنها مخالف چین که مخالف شدید یکدیگر نیز هستند. شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن، با بازدید از گورستانی جنجالی خشم هم چین و هم کره را آفریده است.

در تایوان، دولت کنونی حزب کومینتانگ به روابط نزدیک با چین مشهور است اما اگر “حزب دموکراتیک مترقی” که به طور سنتی چین‌ستیز است به قدرت برسد، چه؟

باید بخاطر داشت که تضادهای بین این کشورها، سوابق دیرین تاریخی دارد. ویتنام بیش از هزار سال تحت استعمار چین بوده است. کره و تایوان سالیان سال تحت استعمار ژاپن بوده‌اند. ژاپن در همین حدود صد سال گذشته دو بار چین را اشغال کرده است و در جنگ جهانی دوم در کنار نازی‌ها به بیشتر کشورهای منطقه حمله کرده است. در دوران کمونیسم، ویتنامِ شوروی‌گرا با چین و کامبوجِ مائوئیست وارد جنگ شد.

نظم جهانی موجود پس از سقوط شوروی در شرایط جدید متزلزل شده و تحت چالش‌های متعدد است. چالش‌ از سوی عوامل غیردولتی مثل بنیادگرایان اسلامی و یا دولت‌هایی همچون روسیه شاید رنگارنگ‌تر و بیشتر مناسب داستان‌های هالیوودی باشد. اما نگاهی به بنیان اقتصادی روابط بین‌المللی نشان می‌دهد که موثرترین چالش از سوی چین می‌آید – چینی که در تصویر عامه جنگ‌طلب دانسته نمی‌شود اما در منطقه‌ای بسیار “خطرناک” زندگی می‌کند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *