شبي در تابستان ۱۹۶۴، لطفی علي عسگرزاده که در کالیفرنیا زندگی میکرد، برای کنفرانسی به نیویورک آمده بود. مهمانی شامی که به آن دعوت شده بود، لغو شد و او خانه ماند. سالها بعد آن شب را بخاطر آورد: «فکرم رسید به اینکه چطور مرزهای بین دستهبندیها سفت و محکم نیستند. اینجا بود که مفهوم ساده مجموعهای «فازی» به نظرم رسید.»
فازي، واژهای انگلیسی است که ترجمه دقیق آن سخت است، مي توان گفت «گنگ» یا «پرزدار». برای لطفی که درگیر دنیای مهندسی کامپیوتر بود، منظور این بود که چرا دستهبندیهای درون این دنیا اینقدر سفت و سختند؟ در آن روزها«تئوری بازیها» در اوج بود و در خیلی دپارتمانهای دانشگاهی مد بود که دانشمندان از «الگو»هایی استفاده کنند که هیچ ربطی به زندگی واقعینداشتند. اما آیا در زندگی واقعی همه چیز «گنگتر» نیست؟
فكر ساده لطفی در آن شب تابستانی منجر به تولد مفهومی جدید شد. لطفی اسمش را گذاشت «مجموعههای فازی» و بعد «منطق فازی» و این فکر جهان را تغییر داد. اول مهندسین درگیر در کنترلهای روند صنعتی از آن استفاده کردند. اما طولی نکشید که طراحان اولین محصولات «هوشمند» از دوربینهای هندیکم تا اجاقهای ماکروویو سراغ آن آمدند. «منطق فازی» جهان را در نوردید. نقطه اوج آن شاید در سال ۱۹۸۷ بود: شرکت هیتاچی با استفاده از این مفهوم سیستم متروی شهر سندای ژاپن را طراحی کرد.
لطفي علیعسگرزاده دو روز پیش در سن ۹۶ سالگی درگذشت. پدر منطق فازی را یکی از مهمترین دانشمندان عرصه علوم کامپیوتری و ریاضیات در زمان ما میدانند.
موقعی که این مفهوم به ذهنش رسید، روحش خبر نداشت قرار است چه نقشی بازی کند. اولین مقالهای که در این مورد نوشت به ژورنال «اطلاعات وکنترل» فرستاد. خودش جزو هیات سردبیری آن مجله بود. مقاله منتشر شد. بعداز چند ماه تنها یک بررسی بر آن نوشته بودند که آن هم قدر چندانی برایش قائل نبود. آن مقاله که «مجموعههای فازی» نام دارد امروز یکی از پرارجاعترین مقالات تاریخ رشته خود است. در سال ۱۹۷۳ لطفی مفهوم «منطق فازی» را بنیانگذاری کرد که کار را بیشتر جلو برد. امروز بیش از ۱۵ هزار مقاله و دوازده ژورنال دانشگاهی از عنوان «فازی» در تیتر خود استفاده میکنند.
در دهه پر جنب و جوش ۶۰ لطفی که در شهر برکلیِ کالیفرنیا زندگی و تدریس میکرد، به نظر خیلی علاقهای به فعالیتهای دانشجویی که باعث شده بود این شهر را در تمام دنیا بشناسند، نداشت. او شبيه ریاضیدانهايي كه علاقه به دنیای بیرون ندارند، نبود و همیشه چشماندازی سیاسی داشت. در سال آخر زندگیاش، مثل بیشتر دانشمندان، از انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری ناراحت بود. اما دهه ۱۹۶۰ که او پنجاه و چند سالش بود، دهه سختکوشی بود. گاه میشد در یک سال تا ده مقاله منتشر کند.
در حاشيه اين بحث ها، او درگیر نبرد مهم دیگری هم بود. آیا علوم کامپیوتری باید در دپارتمان مهندسی برق تدریس شود یا نه؟ سال ۱۹۶۷، در این زمینه هم به پیروزی رسید. «دپارتمان مهندسی برق و علوم کامپیوتری» در برکلی برپا شد. نه تنها این دپارتمان هنوز پابرجاست که در تمام دانشگاههای مطرح آمریکا نیز همین اتفاق افتاده. این قضیه فقط تغییری اداری نبود و بر شیوه رشد علوم نوپای کامپیوتری تاثیر گذاشت. بعدها به همین خاطر مدال مهمی را به او دادند.
تخاصم و درگیری البته برای لطفی موضوع تازهای نبود. او در سال ۱۹۲۱ درباکو به دنیا آمده بود، شهری که تازه پس از چندین سال جنگ داخلی خونین، داشت به عنوان پایتخت آذربایجان شوروی تثبیت میشد. پدرش، رحیمعلیعسگرزاده، تاجری ایرانی از شهر ترکنشین اردبیل بود که به عنوان خبرنگارروزنامه «ایران» به باکو رفته بود. مادرش، فانیا کورنمان، پزشک کودکان و ازیهودیان روسیه بود که از اودسا میآمد، بندر هفتاد و دوملت و پرجنب و جوشی که امروز در اوکراین است. فانیا هم شهروندی ایران را دریافت کرده بود.
لطفی ۱۰ساله بود که خانواده به تهران بازگشت. در اینجا او به مدرسه مشهوری رفت که مسیحیان آمریکایی برپا کرده بودند و بسیاری نخبگان ایرانی گذارشان به آنمیافتاد: دبیرستان البرز.
عجيب نیست که بعدها دولت-ملتها بر سر هویت لطفی درگیر شوند. جمهوری آذربایجان که پس از سقوط شوروی میخواست روی پای خودش بایستد سعی کرد او را به عنوان دانشمندی آذربایجانی معرفی کند. ایرانیها به پدر ایرانی و درس خواندنش در البرز و دانشگاه تهران اشاره میکردند و میگفتند او مال ماست. به نظر میرسد برای خود لطفی این دعواها مهم نبوده باشد. معلوم بود که هم علاقه بسیاری به جمهوری آذربایجان دارد (و طبق برخی گزارشها وصیت کرده در باکو به خاک سپرده شود) و هم به گذشته ایرانیاش. خودش میگوید: «مساله مطرح این نیست که من آمریکاییام یا روس یا ایرانی یا آذربایجانی یا هر چیز دیگری. تمام این مردمان و فرهنگها به من شکل دادهاند و من بین تمامشان احساس راحتی میکنم.» حتی در مقالهای که در یکی ازنشریات دولتی آذربایجان راجع به او نوشتند «لطفی متعلق به جهانی است که در آن هیچ مرز زمانی و مکانی نیست… او را باید انترناسیونالیست نامید.»
لطفي «سرسختی» خودش و اینکه حاضر بوده وارد جنجال و دعوا شود مربوط به ترک بودن خودش میداند و میگوید بدون آنها نمیتوانست به «منطق فازی» برسد.
او در ضمن به نقش تمدن شوروی در شکلگیری خودش اذعان داشت. نه فقط با بزرگان ادبیات روسیه مثل داستایوسکی، چخوف و تولستوی بزرگ شده بود که به یاد داشت که در جامعه شوروی چه جایگاه والایی برای علم و فنآوری قائل میشدند. پس از سقوط شوروی، بخصوص در روسیه چنین نبود و او به این خاطر افسوس میخورد. ده ها سال بعد گفت: «این باور را در آدم جا میانداختند که هر فرد به جامعه بدهکار است. یعنی نباید خودمحور و خودپرست و فقط به دنبال لذت خود باشد، کمک به دیگران مهم است.»
اما آن کشوری که به لطفی امکان داد لطفی شود نه اتحاد شوروی که رقیب آن،ایالات متحده، بود. او خاطره بسیار خوبی از معلمین آمریکاییاش در دبیرستان البرز دارد و آنها را قهرمانانی اخلاقمدار و نیک سیرت تصویر میکند که برای کمک به دیگران از ایثار و فداکاری ابایی نداشتند. همین باعث شد که بخواهد در آمریکا زندگی کند. در آن روزهای جنگ جهانی دوم که ۳۰ هزار سرباز آمریکایی در ایران بودند و پدرش هم با آنها تجارت میکرد، با آمریکاییهای بسیاری سرو کار داشت.
حتي شلوغیهای جنگ جهانی دوم و سالهای پرتلاطم دهه ۲۰ شمسی هم باعث نشد لطفی تمرکزش را از دست بدهد. در سال ۱۹۴۳ بالاخره موفق به راهیابی به آمریکا شد. چون نامش، «لطفی علیعسگرزاده» خیلی طولانی بود و تلفظش سخت بود، آن را به «لطفی ع. زاده» اختصار داد و این است که او را به عنوان پروفسور زاده میشناسند. در سال ۱۹۴۶ فوق لیسانسش در مهندسی برق را از دانشگاه مشهور «ام آی تی» در ماساچوست گرفت و سپس به نیویورک رفت تابه والدینش بپیوندد. طولی نکشید که دکترایش را از دانشگاه کلمبیا گرفت. به سرعت مدارج ترقی را طی کرد و استاد تمام شد. هنوز دهه ۱۹۵۰ بود و لطفی چهل و چند سال در اوج بود.
مقاله اي که به همراه استاد راهنمایش، جان آر. راگازینی، نوشته بود در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و باعث شد معروف شود. حتی امروز هم گاه به این مقاله ارجاع داده میشود. اما از «پولمحوری» دپارتمانش در دانشگاه کلمبیا راضی نبود و وقتی در سال ۱۹۵۹ به برکلی دعوتش کردند، پذیرفت. این شهر کوچک آفتابی در کالیفرنیا تا آخر عمر خانه او شد.
سال ۱۹۶۵ برای کنفرانسی دانشگاهی که روی عرشه کشتی «دریادارآنخیموف» برگزار میشد، به شوروی رفت. توقفی یک روزه هم در باکو داشت. این اولین بازدید او از شهر زادگاهش پس از ۳۴ سال بود. بازدید سومش ۴۳ سال بعد از راه میرسید.
بازنشستگی برایش شوخی بود و تا آخر عمرطولانیاش فعال بود. با دانشمندان مختلف در سراسر جهان که به مفهوم«فازی» علاقمند بودند، مکاتبه میکرد و احتمالا به بیش از صد کشور سفر کرده است. حتی پس از اینکه آثارش در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ جهان را تغییر داده بودند هنوز گاه کارهای علمی جدید و خلاقانهای انجام میداد، مثلا مفهوم«متغیر زبانی». شبی در سان فرانسیسکو مشغول دیدن اپرا بود که به این فکرافتاد که چطور میتوان متغیری داشت که به جای اعداد کلمات در آن قراربگیرند. مقالهای که در این مورد نوشت در استفاده از زبانهای طبیعی در علم و مهندسی نقش داشت. اگر کسی دیگری بود این احتمالا بزرگترین دستاورد زندگیاش میشد، اما برای پروفسور زاده این تنها اضافه دیگری به لیست افتخارات بود.
دفترش در دانشگاه برکلی تا همین اواخر تا سقف پر از ژورنالهای دانشگاهیبود و او همیشه درگیر علم و کار. «دره سیلیکان» که او هم نزدیکش زندگیمیکرد و هم افکارش در آن نقش داشتند در این چند دهه اخیر به مهمترین مرکز علم و فنآوری دنیا بدل شد، اما لطفي از فرهنگ کاری آن نگران بود. در سخنرانی اول سال برای دانشجویان برکلی در سال ۱۹۹۷ بهشان گفت فقط دنبال پول وکار نباشند و به «کرامت انسانی» هم فکر کنند. مخالف فرهنگ رقابتی تند و تیز صنعت کامپیوتر بود.
لطفي در آخرین دهه عمرش هم بسیار فعال بود اما در دسامبر ۲۰۰۸ سکتهای قلبی کرد که بر او تاثیر بسیاری گذاشت. در سال ۲۰۰۸ تنها بیش از ۴۰۰ هزار کیلومتر در سراسر دنیا در پروازهای هواپیمایی «یونایتد» پرواز کرد.
در همین سال ۲۰۰۸ بود که پس از قریب نیم قرن به باکویی برگشت که حالا پایتخت آذربایجان مستقل شده بود. جمهوری نوپا همه تلاشش را کرد تا این فرزند قدیمی باکو را مال خود کند. لطفی تحت تاثیر سرمایهگذاریهای عظیم دولت الهام علیاف در علم و فنآوری قرار گرفت و پس از دیدن او رئیسجمهور آذربایجان را «شخصیتی به واقع ویژه و رهبری با چشمانداز و ابتکار» خواند. بعضی طرفداران او لابد دل خوشی از اینکه چنین از مستبدی خودکامه تعریف مي كند، نداشتند. اما رژیم علیاف برای او سنگ تمام گذاشته بود. لطفی را به«مدرسه شماره ۱۶» باکو بردند که تحصیلات ابتداییاش را آنجا انجام داده بود. مهمتر از آن اینکه دولت و شرکتهای آذربایجانی میلیونها دلار خرج حمایت از پروژههای پژوهشی او کردند. رابطه اي که در آخر عمر دوباره رونق گرفته بود، ادامه یافت.
سال ۲۰۱۶کنسولگری آذربایجان در لس آنجلس به او مدال طلای نظامی گنجوی را داد. همین چند ماه پیش، در مارس ۲۰۱۷، پیغامی از لطفی منتشر کردند که در آن به مهربان علیاف، همسر رئیسجمهورِ دیکتاتور، بخاطر انتصابش به معاونت ریاستجمهوری تبریک میگفت و از دستاوردهای او برای «حقوق بشر و صلح» دم میزد.
لطفي همیشه خاطرات خوشی از ایران داشت و تا حدودی فارسیاشرا حفظ کرده بود. هنگام شرکت در کنفرانسی در هلسینکی فنلاند در سال ۲۰۰۸پیغامی به انگلیسی برای اساتید و دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران کهدر سال ۱۹۴۲ از اولین فارغالتحصیلان مهندسی آن بود ضبط کرد. او به یادداشت که وقتی اولین بار ایران را به مقصد «ام آی تی» ترک کرده بود ایندانشگاه مشهور آمریکایی به نظرش به سفت و سختی دانشگاه تهران نمیآمد. شیوههای دکارتی که اساتید فرانسهدوستش در تهران به کار میبردند، بیشک اثری پایدار بر او گذاشته بود. همیشه میگفت «منطق فازی» به معنی مبهم بودن نیست و به معنی دقیق بودن در مورد مسائل غیردقیق است.
لطفی در ایران مشهور بود. «ساینتیکا ایرانیا»، ژورنال انگلیسیزبان دانشگاه شریف، در سال۲۰۱۱ مقاله بلندی راجع به زندگیاش منتشر کرد. بسیاری دانشجویان ایرانی در ایران و آمریکا او را از منابع الهام خود میدانستند. چند ماه پیش که ایرانوایر درگیر ساختن مستندی راجع به دانشگاه برکلی بود، میخواستیم با او مصاحبه کنیم، اما به دلیل وضع بد سلامتیاش، موفق نشدیم.
بازمانده اصلی او همسرش، فی، است که اولین بار در تهران دهه ۱۳۲۰ با او آشنا شده بود و در ۱۹۴۶ در نیویورک بار دیگر با هم دیدار و ازدواج کردند. فی متولد ژاپن بود و در نقاط بسیاری از منچوری تا لتونی زندگی کرده بود. شاید همین جهانشهری بودن نقطه اشتراک اصلیشان بود. فی کتاب خاطراتی راجع به زندگی با «پدر منطق فازی» نوشت.
دوً فرزندی که در آمریکا داشتند، به شهرت رسیدند. استلا زاده، روزنامهنگار و صاحب بنگاهی هنری، در سال ۲۰۰۶ در سن ۵۸ سالگی در مرگی زودهنگام درگذشت.
نورمن زاده، پسر لطفی، زندگی پرماجرایی داشته، از دریافت دکترا ازبرکلی، کار در شرکت آی بی ام، تدریس در دانشگاه استانفورد، نوشتن کتابی راجع به استفاده از ریاضی برای پیروزی در بازی پوکر و بالاخره بنیان گذاشتن مجلهای پورنو که در آن تنها از تصاوير زنانی استفاده میشود که جراحی پلاستیک نداشتهاند.