ولادیمیر پوتین و سالگرد پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم

انتشار در ایندیپندنت فارسی

دنیاگیریِ ویروس کرونا برنامه خیلی‌هامان را کاملا به هم ریخته است؛ از جمله ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه. او امیدوار بود که امسال هفتاد و پنجمین سالگرد شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم را با رژه‌ای بزرگ‌تر از همیشه جشن بگیرد. این رژه هر سال در روز ۹ مه در میدان سرخ مسکو برگزار می‌شود تا «روز پیروزی» که سال‌ها است از مهم‌ترین مناسبت‌های روسیه محسوب می‌شود، گرامی داشته شود. در این روز بود که پس از چندین سال جنگ بی‌امان، آلمان نازی در برلین خود را تسلیم ارتش سرخ شوروی کرد. نمایندگان فرانسه و آمریکا نیز به عنوان شاهد، پای سند تاریخی تسلیم آلمانی‌ها را امضا کردند. این رویداد در روز ۸ مه ۱۹۴۵ در ساعت ۹:۲۰ به وقت برلین صورت گرفت؛ چون به وقت شوروی از نیمه‌شب گذشته بود، روس‌ها این جشن را در روز ۹ مه، یک روز بعد از کشورهایی همچون بریتانیا و فرانسه جشن می‌گیرند.

این جشن برای مردم روسیه و سایر کشورهای شوروی سابق اهمیتی دو چندان دارد. شوروی بیش از بیست میلیون شهروند خود را طی جنگ جهانی دوم از دست داد که از هر کشور دیگری بیشتر است. همین است که فرای اختلافات سیاسی، رهبران کشورهای مختلف معمولا برای روز پیروزی به مسکو می‌آیند: از رهبران غربی تا بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، که چند سال پیش مهمان ویژه پوتین در این مراسم بود.

امسال اما رژه روز ۹ مه هم مثل بقیه مناسبت‌ها تعطیل شد. پوتین حالا می‌خواهد با کمی تاخیر، این رژه را در روز ۲۴ ژوئن برگزار کند، نکته‌ای که باعث شده بعضی مخالفان او را به تمسخر بگیرند و صحبت از «کریسمس در ماه آوریل» کنند. (عجیب است که ظاهرا هیچ یک از طرفین به این واقعیت اشاره نمی‌کند که اولین رژه پیروزی سال ۱۹۴۵ در همین روز ۲۴ ژوئن برگزار شد و امسال برگزاری جشنی در این روز، می‌تواند بزرگداشت آن رژه تلقی شود.)

رژه با تاخیر اما دردسرهای بسیاری برای رئیس‌‌جمهوری به همراه دارد. او البته همچنان در میدان سرخ از قوای چشمگیر ارتش روسیه و آخرین تسلیحات آن سان خواهد دید؛ از نفربرهای زرهی و تانک‌ها تا خودروهای ضدمین و سامانه‌های موشکی پانتسیر و تورنادو و «هتل سیاری» که برای سربازان سلاح‌های استراتژیک ساخته شده است. علاوه بر ارتش روسیه، نیروهای ۱۹ کشور دیگر جهان نیز در این رژه شرکت خواهند کرد؛ از جمله چین و هند که اخیرا درگیر قائله مرزی نگران‌کننده‌ای بودند.

اما خبری از مهمان‌های بزرگ آقای پوتین نیست. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، و امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهوری فرانسه، عذر خواسته‌اند. بوریس جانسون، نخست‌وزیر بریتانیا، بهترین بهانه برای عدم حضو را پیدا کرده است. اما حتی رئیس ‌جمهوری ترکمنستان، قربان‌علی بردی‌محمداف، دیروز در تماسی تلفنی به پوتین گفت به علت مراسم جشن تولدش امکان سفر به روسیه را ندارد.

مهم‌تر از رهبران خارجی، شهروندان روسیه هستند که ظاهرا دل خوشی از این «کریسمس ماه آوریل» ندارند. نظرسنجی‌ای که سرگئی بلانووسکی، جامعه‌شناس، انجام داده است، مدعی است که ۷۲ درصد مردم مخالف برگزاری این رژه در ماه ژوئن هستند. مهم‌تر آن‌که میزان مخالفان در میان بالای ۷۵ ساله‌ها حتی بیشتر است: ۸۹ درصد. مخالفان آقای بلانووسکی البته صحت آمار و ارقام او را زیر سوال برده‌اند، اما او مدعی است که این ارقام خبر از پایان «اکثریت پوتین» می‌دهند.

اگر کاهش چشمگیر محبوبیت پوتین حتی در میان سالمندان صحت داشته باشد، می‌توانیم به چند دلیل برای آن فکر کنیم. مثلا این‌که دولت کمک اقتصادی چندانی به آسیب دیدگان از بحران کرونا نکرده است و حالا اما تسلیحات گران‌قیمتش را به رخ می‌کشد. یا این‌که این رژه درست یک هفته پیش از همه‌پرسی برای تغییرات در قانون اساسی برگزار می‌شود که به قدرت پوتین می‌افزایند، و برخی از مقامات بهداشتی در مورد برگزاری انتخابات در میان همه‌گیری هشدار داده‌اند. این احساس که پوتین برای قدرت هر کاری می‌کند، شاید باعث شده برخی‌ها علیه او برگردند.

«بغضی در گلو»

اما فرای مسایل بلافاصل سیاسی، موضوع تاریخ و نقش شوروی در پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم همیشه مورد مناقشه بوده است. بسیاری از مردم روسیه و کشورهایی همچون بلاروس و اوکرائین به درستی فکر می‌کنند که فداکاری‌های بزرگی که در جنگ جهانی دوم کردند، به اندازه کافی قدر دانسته نمی‌شود و نقش غربی‌هایی بزرگ داشته می‌شود که در صحنه‌های اصلی نبرد نسبت به شوروی‌ها نقش فرعی‌تری داشتند. همین است که ایشان تارور، ستون‌نویس واشنگتن پست، پنج سال پیش مقاله‌ای بحث‌برانگیز با این عنوان نوشت: «فراموش نکنید که اتحاد شوروی چطور جهان را از چنگ هیتلر نجات داد.» او در این مقاله اشاره کرد که: «بر طبق یک محاسبه به ازای هر سرباز آمریکایی که در مبارزه با آلمانی‌ها کشته شد، ۸۰ سرباز شوروی جان دادند.» البته در زمان خود جنگ، رهبران غرب به نقش شوروی اذعان داشتند. وینستون چرچیل، نخست‌وزیر بریتانیا، خود در اوت ۱۹۴۴ در صحن مجلس عوام گفت: «واقعیت مسلم این‌جا است که این لشکرهای روسیه هستند که کار اصلی نابودی ارتش آلمان را انجام دادند.»

قضیه اما فقط منازعه بر سر این ‌که چه کسی نقش بزرگ‌تری در شکست هیتلر داشت، نیست. مساله تعیین‌کننده‌تر، ارتباط آن پیروزی ۷۵ سال پیش به ناسیونالیسمی است که آقای پوتین امروز تبلیغ می‌کند و نگرانی کشورهای اروپای شرقی که امروز عضو ناتو هستند، از دست‌اندازی روسیه به استقلال آن‌ها. پوتین مثلا بارها به لهستان حمله کرده است و آن ‌را از مقصران جنگ جهانی دانسته است. این برای بسیاری لهستانی‌ها باعث خشم است: مگر نه این‌ که این توافق مخفی استالین و هیتلر در سال ۱۹۳۹ بود که باعث شد لهستان دوپاره شود و جنگ آغاز شود؟ تنها خیانت دو سال بعد هیتلر به شوروی‌ها بود که باعث شد مسکو ضد برلین شود. نکته دیگر این است ‌که در پی «پیروزی» سال ۱۹۴۵، اتحاد شوروی کشورهای اروپای شرقی را تحت سلطه خود در آورد و آن‌ها را به اقمار خود بدل کرد. این کشورها بارها علیه سلطه مسکو شوریدند؛ از لهستان و آلمان شرقی در سال ۱۹۵۳ تا مجارستان در ۱۹۵۶ و چکسلواکی سابق در ۱۹۶۸. برای این کشورها نمی‌توان ۱۹۴۵ را به خاطر داشت، اما این تاریخ‌ها را نه.

نبرد بر سر تاریخ اما ادامه دارد و پوتین نشان داده است که نمی‌خواهد پا پس بکشد.

او امسال مقاله‌ای مفصل در این مورد نوشته است که به زبان اگنلیسی در تارنمای کرملین منتشر شده است. رئیس‌جمهوری روسیه در این مقاله از این می‌پرسد که چرا در روزهایی مثل ۹ مه و ۲۲ ژوئن (تاریخ حمله آلمان نازی به شوروی در سال ۱۹۴۱)‌ «بغضی در گلو» احساس می‌کنیم؟

پوتین در این مقاله اهمیت جنگ را از زاویه‌ای شخصی توضیح می‌دهد. او، که خودش هفت سال بعد از جنگ به دنیا آمده است، از حصر لنینگراد توسط نازی‌ها می‌گوید که در طول آن برادر دو ساله‌اش، ویتیا،‌ جان سپرد. از نجات «معجزه‌آسا»ی مادرش می‌گوید و از پدرش که «علیرغم معافیت از خدمت رسمی، مانند میلیون‌ها شهروند دیگر شوروی، داوطلب دفاع از شهر خود شد.»

رئیس‌جمهوری روسیه در این مقاله روحیه نیاکان خود که آلمان نازی را شکست دادند، با روس‌هایی مقایسه کرده است که امروز در قفقاز شمالی یا جنگ داخلی سوریه علیه اسلام‌گرایان می‌جنگند؛ مقایسه‌ای که باعث انزجار بسیاری خواهد شد که از جنایات جنگی مسکو در این صحنه‌ها دل خوشی ندارند.

بخش اصلی مقاله اما نه این اشاره به امروز، که استدلالاتی است که پوتین بر اساس رویدادهای قرن بیستم به تفصیل مطرح می‌کند؛ از معاهده ورسای تا «خیانت مونیخ» یعنی توافق بریتانیا و فرانسه با تجزیه چکسلواکی توسط آلمان نازی که یک سال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم صورت گرفت. پوتین نه فقط با اشاراتی کلی، که با جزئیات به گفته‌های رهبران کشورهایی همچون لهستان در آن سال‌های سرنوشت‌ساز اشاره می‌کند. این گفته‌ها یادآور آن است که مناقشه بر سر تاریخ جنگ تمام نشده است و هر روز، موضوع جدل‌های نو در صحنه سیاست است.

دو روز پیش از رژه بزرگ امسال، مذاکرات آمریکا و روسیه برای امضای معاهده جدید موشکی آغاز می‌شود. واشنگتن به رهبری ترامپ، پارسال از معاهده‌ای که دو غول بزرگ هسته‌ای را به حذف دایمی تمامی موشک‌های هسته‌ای و معمولی بالیستیک و کروزِ زمین به هوا با برد ۵۰۰ تا ۵۵۰۰ کیلومتر موظف می‌کرد، خارج شد. حالا نمایندگان پوتین و ترامپ به دنبال توافقی جدید هستند. در روز ۲۲ ژوئن که سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه، و مارشال بیلینگسلی، فرستاده ویژه ترامپ در موضوع کنترل تسلیحات، در وین دیدار می‌کنند، سایه بلند تاریخ مثل همیشه بر دیدارشان سنگینی خواهد کرد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *