گام بعدیِ فلسطین چه می‌تواند باشد؟

انتشار در ایندیپندنت فارسی

محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، روز جمعه هفته گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد. جلو او پلاکاردی گذشته بودند که عبارت روی آن گویای استراتژی اصلی او در ۱۵ سال زمامتش بر فلسطینی‌ها بود: «دولت فلسطین». او در این مدت توانسته است «دولت فلسطین» را به نهادی بدل کند که بیش از هفتاد درصد کشورهای جهان (۱۳۸ کشور) به رسمیت می‌شناسند و این امر از سال ۲۰۱۴ حتی شامل یک کشور مهم اروپای غربی یعنی سوئد نیز می‌شود؛ نهادی که عضو رسمی یونسکو است و به همراه واتیکان، یکی از تنها دو نهادی است که به عنوان «دولت ناظر غیرعضو» در سازمان ملل حضور دارد.

اما معنای واقعی دوران رهبری عباس ۸۴ ساله را باید نه در این عبارت فریبنده، که در یکی از جملاتش بیابیم: «بعد از این همه حرفی که در موارد متعدد زده‌ام، نمی‌دانم دیگر چه می‌توانم بگویم.»

داستان عباس و فلسطین، داستانی آشنا در جهان سیاست است: حرکات نمادین، در دنیای واقعی منجر به تغییر نمی‌شود. «دولت فلسطین‌» روی کاغذ وجود دارد، اما در دنیای واقعی، نه. عباس و فلسطینی‌ها توانسته‌اند روی افکار عمومی خوب کار کنند. در بین ستون‌نویس‌های لیبرال روزنامه‌های غربی و جوامع دانشگاهی آمریکا، اسرائیلِ راست‌گرا و ناسیونالیست امروز بدنام‌تر از همیشه است و آرمان فلسطین از همیشه عزیزتر.  در واقعیت موجود اما اقتدار تشکیلات خودگردان فلسطین از همیشه ضعیف‌تر است، فاصله مردم فلسطین از رسیدن به زندگی باکرامت و استقلال از همیشه دورتر است، و چشم‌انداز تشکیل دولت مستقل فلسطینی نیز از همیشه نامحتمل‌تر. حالا، هرچند عباس خواهان تشکیل یک کنفرانس صلح دیگر در سال آینده شده است، به نظر می‌رسد که خود او هم با جمله فوق‌الذکر، معترف به بن‌بست موجود است.

سخنان حاکی از استیصال عباس، در واکنش به رویداد مهمی بود که در چند هفته گذشته بازی را عوض کرد: «توافق ابراهیم»، که به ابتکار دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، میسر شد و در پی آن امارات متحده عربی و بحرین پذیرفتند که با اسرائيل روابط دیپلماتیک برقرار کنند. پیش از این، تنها مصر و اردن چنین کرده بودند و سایر دولت‌های عربی می‌گفتند تنها زمانی چنین خواهند کرد که دولت مستقل فلسطینی برقرار شود. امروز اما نه تنها این دو دولت عربی وعده سابق به فلسطینی‌ها را شکستند، که اتحادیه عرب هم حاضر نشد آن حرکت را محکوم کند. در سال ۱۹۷۹ که مصرِ انور سادات، اسرائیل را به رسمیت شناخت، با آن که آن کشور قلب جهان عرب به حساب می‌آمد، از اتحادیه عرب اخراج شد و مقر آن اتحادیه با رای اعضای آن، از قاهره به تونس منتقل شد. امروز اما اتحادیه عرب پیشنهاد فلسطینی‌ها برای محکوم کردن ابوظبی و منامه را نپذیرفت. ساف در پاسخ، باز هم دست به حرکتی نمادین زد. ریاض المالکی، وزیر خارجه حکومت خودگردان فلسطین، اعلام کرد که «کشور»ش ریاست شش ماهه دوره‌ای بر اتحادیه عرب را نخواهد پذیرفت، چرا که «افتخاری نیست که ببینیم در زمان ریاست ما عرب‌ها به سوی عادی‌سازی روابط با اسرائیل گام برمی‌دارند.» اما حتی مالکی هم در سخنان خود در نشست اتحادیه عرب، اشاره مستقیمی به امارات و بحرین نکرد.

در میان سایر کشورهای عربی، خیلی‌ها می‌دانند که دشمنی با اسرائیل تا ابد ممکن نیست و قائله باید هر طور شده، حل شود. همین است که عمان نیز به امارات و بحرین تبریک گفت. در پی توافق اسرائیل و امارات، یوسف بن علوی، وزیر وقت خارجه عمان، با همتای اسرائیلی‌اش،‌ گابی اشکنازی، تلفنی صحبت کرد. جای تعجبی نبود، چرا که سلطان فقید عمان در چند دهه اخیر دو بار پذیرای نخست‌وزیران اسرائیل شده بود؛ از جمله در سال ۲۰۱۸ که بنیامین نتانیاهو به آن کشور سفر کرد.

عربستان سعودی نیز امروز رویکرد متفاوتی دنبال می‌کند. محمد بن سلمان، ولیعهد این کشور، دو سال پیش گفت که اسرائیلی‌ها «حق داشتن سرزمین خودشان را دارند.» مقامات این کشور روزگاری یهودستیزی و انکار هولوکاست را ترویج می‌کردند، و امروز اما از آشوویتز دیدار می‌کنند و به موزه هولوکاست آمریکا می‌روند. قدیمی‌ترهای این کشور احتمالا غرولندی به این رویکرد جدید بکنند. مثل امیر ترکی بن فیصل (رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی و پسرعموی ولیعهد حاضر) که در گفت‌وگو با «سی ان بی سی» گفت ترامپ میانجی «صادقی»‌ نبوده است و مدعی شد که اگر پدرش (ملک فیصل،‌ پادشاه عربستان در دهه‌های ۶۰ و ۷۰) سر کار بود، به توافق حاضر راضی نمی‌شد. ریاض اگر هوشمند باشد، البته به این راحتی‌ها عادی‌سازی با اسرائیل را نمی‌پذیرد و تنها زمانی این کار را می‌کند که توافق اسرائیل و فلسطین ممکن باشد. این کشور می‌تواند وزن خود را برای رقم زدن چنین توافقی به میان بیاورد؛ به‌خصوص اگر بتواند توافق کشورهای دیگر منطقه همچون ترکیه و عراق را (که تضاد ذاتی با ریاض ندارند و با آن روابط دیپلماتیک دارند)، جلب کند.

توافق استانبول؟

گزارشی که رسانه‌های عربی اخیرا منتشر کردند، نشان می‌دهد که در هفت ماه اول سال جاری، رام‌الله تنها ۳۸ میلیون دلار کمک از دولت‌های عربی دریافت کرده است. این رقم، حاکی از کاهشی چشمگیر نسبت به ۲۶۷ میلیون دلاری است که در همین دوره در سال گذشته واریز شده بود؛ واقعیتی که نشان می‌دهد جدا شدن راه دولت‌های عربی از رام‌الله می‌تواند چه عواقب سهمگینی برای ساف داشته باشد. واقعیت مسلّم، این است که راه عباس به بن‌بست خورده است و باید صفحه جدیدی گشوده شود. بیش از یازده سال از دوران قانونی انتخاب او می‌گذرد و انتخابات جدید، تنها راه برگزیدن رهبری فلسطینی است که نزد مردم خودش و بقیه جهان عرب اعتبار داشته باشد.

دفعه قبل که انتخابات برگزار شد (سال ۲۰۰۶)، شکست فتح و پیروزی حماس باعث دو شقه شدن زمین‌های فلسطینی شد. حماسِ اسلام‌گرا که برخلاف فتح متعهد به راه‌حل دو دولتی و مذاکرات صلح نبود، کنترل نوار غزه را به دست گرفت و با حمایت مالی و نظامی جمهوری اسلامی ایران، درگیر منازعات متعدد با اسرائیل شد که نتیجه‌اش کشته شدن هزاران نفر از مردمان بیگناه غزه و حصر آنان بوده است. در این سال‌ها بارها سخن از تشکیل «دولت وحدت» بین فتح و حماس و برگزاری انتخابات به میان آمده است و راه به جایی نبرده است.

آیا این بار مقامات فتح و حماس اوج بحران موجود را می‌بینند و دست به برگزاری انتخابات می‌زنند؟ احزاب فلسطینی اخیرا در رام‌الله و بیروت، جلسات اینترنتی مشترک برگزار کردند. مقامات ساف که شاهد از دست دادن حمایت دولت‌های اصلی عربی مثل مصر و عربستان سعودی هستند، در روزهای اخیر تماس‌های خود را با حامیان حماس در منطقه (حماس و ترکیه) افزایش داده‌اند. گرچه، حتی رهبران حماس هم خود تاکید می‌کنند که نمی‌خواهند نقش مصر را نادیده بگیرند. رجب طیب اردوغان، رئیس‌ جمهوری ترکیه، و امیر قطر، شاید بتواند عباس و رهبران ساف را قانع کنند که به هر شکل ممکن، به سوی برگزاری انتخابات و تشریک قدرت با حماس پیش بروند.

در چند روز اخیر، مقامات فتح و حماس در استانبول چندین روز پیاپی جلسه داشتند و اعلام کردند که هر دو طرف پذیرفته‌اند که انتخابات در شش ماه آینده برگزار شود. جبریل الرجوب که از طرف ساف حضور داشت، گفت که عباس به زودی تاریخ دقیق انتخابات را اعلام خواهد کرد. او در ضمن گفت که اول انتخابات مجلس برگزار می‌شود، بعد انتخابات ریاست دولت فلسطین، و بعد انتخابات شورای مرکزی ساف.

محمد اشتیه، نخست‌وزیر تشکیلات خودگردان فلسطین، نیز گفت: «ما از جو مثبت حاکم بر گفت‌وگوی ملی که طی دو روز در استانبول بین فتح و حماس پیش رفته و منجر به توافق برای برگزاری انتخابات شده است، استقبال می‌کنیم.» او افزود که تشکیلات خودگردان به برگزاری انتخابات کمک می‌کند تا راهی باشد برای «احیای حیات دموکراتیک و تحکیم وحدت ملی در مقابله با خطرات جدی که برای اولین بار در تاریخ، موجودیت آرمان فلسطین را تهدید می‌کنند.»

نشست امان

در این میان، موضع شرکای سنتی فلسطینی‌ها چیست؟ پنجشنبه گذشته دو دولت عربی هم‌مرز با اسرائیل و فلسطین، موضع خود را در دیدار با دولت‌های اصلی اتحادیه اروپا اعلام کردند. وزرای خارجه فرانسه، مصر و اردن در امان دیدار کردند (هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان، به خاطر نزدیک شدن به یک مبتلای ویروس کرونا مجبور شده بود وارد قرنطینه شود و اینترنتی حضور یافت.)

این وزرای خارجه، همه خواهان از سرگیری مجدد مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطینی‌ها شدند. ایمن الصفدی، وزیر خارجه اردن، تاکید کرد که «صلح جامع و پایدار بدون حل تخاصم بر بنیان راه‌حل دو دولتی، ممکن نیست.»

ژان ایو له دریان، همتای فرانسوی الصفدی، نیز در توافق با او گفت: «هیچ راه‌حل دیگری وجود ندارد.» او تاکید کرد که پاریس از مذاکرات صلح جدید حمایت می‌کند. این گروه اما مخالف «توافق ابراهیم» نیز نیستند. ماس گفت که این توافق نشان می‌دهد که «صلح در منطقه ممکن است.» سامح شکری، وزیر خارجه مصر، نیز گفت که توافق اسرائیل با امارات و بحرین «تحول مهمی است که منجر به پشتیبانی و تعامل بیشتر برای رسیدن به صلح پایدار می‌شود.»

راه‌ حل پیش رو؟

آیا راه‌حل دو دولتی ممکن است، یا باید با آن وداع گفت؟ و در حالت دوم، چه راه‌ حلی وجود دارد و چگونه باید به آن رسید؟

محمود عباس در سخنان دیروز خود مثل همیشه خوب شعار داد: «ما سر خم نمی‌کنیم. ما تسلیم نمی‌شویم. ما سازش نمی‌کنیم. و ما پیروز خواهیم شد.»

در عمل اما، ساف چگونه می‌خواهد به اهداف خود برسد؟

یوسی بیلین که روزگاری در دولت حزب کارگر به نخست‌وزیری اسحاق رابین، وزیر اقتصاد و برنامه‌ریزی بود، در نامه‌ای به عباس از او خواست که از راه‌ حل دو دولتی دست برندارد. او گفت: «این لحظه‌ای است که در آن هر دوی ما، اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌هایی که باور دارند صلح بخشی حیاتی از منافع ملی ماست، باید بفهمند که راه‌حل از ما خواهد آمد.» او خطاب به عباس گفت که او آخرین رهبر از نسل بنیانگذاران ساف و فتح است که می‌تواند «موهیکان آخری» باشد که صلح را رقم می‌زند.

استیصال، از گفته‌های بیلین نیز پیداست. او یکی از معماران روند صلح است که به جایی نرسیده است. امروز در اسرائیل، حزب کارگری که بیلین روزگاری از رهبران آن بود، به یک حزب کوچک و بی‌اهمیت در حاشیه سیاست آن کشور بدل شده است. میراث اسحاق رابین که ۲۵ سال پیش توسط افراط‌گرایان یهودی مخالف صلح ترور شد، در صحنه اصلی سیاست اسرائیل یتیم و بی‌صاحب است. برگ بعدی تاریخ اسرائیل و فلسطین را نسل جدیدی از رهبران رقم خواهند زد. آنانی که خواهان رهبری مردم فلسطین هستند، باید به جای شعار دادن راه‌های سیاسی مشخصی پیش بگذارند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *