آیا قاسم سلیمانی در نوار غزه بود؟‌

تخاصم اخیر اسرائیل و حماس که در آن بیش از ۲۰۰ فلسطینی و ۱۲ اسرائيلی کشته شدند، صفحات روزنامه‌های غربی را از مقالات مختلف مربوط به این زخم دیرین خاورمیانه، غائله فلسطینی‌ها و اسرائيل، پر کرده است؛ اما در میان مسائل مختلفی که در این نوشته‌ها به آن‌ها پرداخته می‌شود، یک موضوع محوری نقشی نسبتا کمرنگ دارد: این واقعیت که تخاصم اخیر، بخشی از جنگ غیرمستقیم چند سال اخیر بین اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران نیز به شمار می‌آید.

تلویزیون‌های عربی «العربیه» و «الحدث» به تازگی از وجود یک واحد ویژه‌ در سازمان فلسطینی حماس خبر داده‌اند که قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، برای رشد ظرفیت‌های نظامی آن ایجاد کرده بود. در گزارش این دو شبکه نزدیک به عربستان سعودی، خواندیم که تیمی هفت نفره از شهروندان ایران، لبنان و سوریه، مخصوص این کار تشکیل شده و در چند سال اخیر، پنج بار به نوار غزه سفر کرده که آخرین بار، همین پنج ماه پیش (در ژانویه ۲۰۲۱) بوده است؛ یک سال پس از کشته شدن سلیمانی در بغداد به دست آمریکا.

این گزارش‌ها در ضمن از سفر ۲۵ فرمانده نظامی حماس به تهران و برگزاری آموزش‌های ویژه برای آن‌ها خبر می‌دهند. مهمتر آن ‌که این گزارش به تلاش‌های جدی جمهوری اسلامی ایران برای مسلح کردن حماس به پهپادهای پیشرفته اشاره دارد. این فناوری جدید نشان داده است که در درگیری‌های نظامی می‌تواند ورق را برگرداند. پیشرفت‌های پهپادی ترکیه و انتقال آن به جمهوری آذربایجان، در برتری‌های اخیر باکو در جنگ با ارمنستان نقش مهمی داشت و بحث انتقال احتمالی آن‌ها به اوکراین برای مقابله با شبه‌نظامیان تحت حمایت روسیه در مناطق شرقی این کشور هم مطرح است.

در طول جنگ داخلی سوریه، حماس چند سالی رابطه خود با ایران را کاهش داد. این گروه که در جنبش اخوان مسلمین ریشه دارد، یکی از نیروهای اصلی اپوزیسیون سوریه به شمار می‌رفت و با حکومت بعثی اسدها در دمشق درگیر بود. به همین دلیل هم در آن جنگ خونین، همراهی با بشار برای حماس ممکن نبود. حدود سه سال پیش اما آن اختلاف تمام شد و امروز حماس با صدای بلند از نقش جمهوری اسلامی در مسلح کردن خود می‌گوید؛ اعترافاتی که شدت آن با اعترافات رهبران حزب‌الله لبنان برابری می‌کند.

پس از اعلام آتش‌بس، خالد قدومی،‌ نماینده حماس در تهران، بر سر مزار قاسم سلیمانی در کرمان حاضر شد تا «جشن پیروزی» بگیرد. او در آنجا بارها از «خون حاج قاسم و شهدای مقاومت» تجلیل و تاکید کرد که «تکنولوژی ساخت موشک عیاش را شهید سلیمانی ارائه داد و ما آن را دنبال کردیم.» قدومی پا را از این هم فراتر گذاشت و گفت: «بدون مبالغه می‌گویم که در این پیروزی، ایرانی‌ها در کنار مقاومت بودند و در این پیروزی با ما شریکند.»

دروغگویی همواره بخشی جدی از «محور مقاومت» بوده و همین است که از قدومی شنیدیم که ادعا کرد «توانستیم ۵۰ اسرائیلی را به هلاکت برسانیم»؛ در حالی که رقم واقعی شهروندان اسرائيلی کشته‌شده در این تخاصم، ۱۲ نفر است.

نقش محوری جمهوری اسلامی ایران در تبلیغات بیشتر گروه‌های اسرائیل ستیز فلسطینی دیده می‌شود. این گروه‌ها، با رویکرد صلح‌محور رهبری سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) مخالفند و در ضمن از به بن‌بست رسیدن روند صلح، برای افزایش محبوبیت خود استفاده می‌کنند. امروز حتی گروه‌های سکولاری مثل «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» (که خود را مارکسیست-لنینیست می‌داند)‌ هم متاسفانه به دکانی تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی، «محور مقاومت» و قاسم سلیمانی تبدیل شده‌اند. در رسانه‌ بسیاری از این گروه‌ها، تصاویر راکت‌های حماس که شهروندان اسرائیلی را هدف گرفته بود، در کنار عکس قاسم سلیمانی منتشر شد.

برخی رهبران حماس و گروه‌های متحد آن به تازگی بارها ادعا کرده‌اند که قاسم سلیمانی شخصا در نوار غزه حاضر شده است. احمد عبدالهادی، نماینده حماس در لبنان، در یک سخنرانی‌ اخیر خود گفت که سلیمانی و عماد مغنیه، از فرماندهان حزب‌الله لبنان که بسیار نزدیک به سلیمانی بود، چندین بار به غزه سفر کرده‌اند و «دشمنان» نیز این را می‌دانند.

من در پژوهش‌های مفصلی که برای کتابم در مورد زندگی قاسم سلیمانی انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که ادعای حضور شخص سلیمانی در غزه احتمالا حقیقت ندارد؛ گرچه تنها گذشت زمان و انتشار گزارش‌های اطلاعاتی نشان خواهد داد که این موضوع واقعیت داشته یا تنها تلاشی تبلیغاتی بوده است. با این همه، ورای حضور شخصی سلیمانی، نقش او در تجهیز و به‌روز کردن تجهیزات نظامی حماس و متصل کردن آن به سایر گروه‌های هم‌پیمانش با ایران، غیرقابل انکار است. این سلیمانی بود که کمک کرد گروه‌های هم‌پیمان با ایران در منطقه به فناوری‌های پیشرفته نظامی مسلح شوند.

محمود الزهار، وزیر خارجه پیشین حماس، چندی پیش در گفت‌وگویی پرسروصدا با تلویزیون «العالم»، از سفر خود در سال ۲۰۰۶ به ایران سخن گفت و شنیدیم که در آن سفر، محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور وقت ایران، آقای الزهار را پیش قاسم سلیمانی فرستاده که او هم ۲۲ میلیون دلار پول نقد در چمدان‌هایی که هر یک ظرفیت ۴۰ کیلو داشتند، در اختیار هیئت ۹ نفره حماس قرار داده است. به گفته الزهار، سلیمانی حاضر بود پول بیشتری هم پرداخت کند اما چمدان‌ها دیگر جا نداشتند!

این ماجرا، که طبعا خشم بسیاری از مردم ایران را که از هدر رفتن منابعشان در تامین مالی گروه‌های تروریستی دل خوشی ندارند، برانگیخت،‌ بخشی از واقعیتی بزرگتر است: جمهوری اسلامی امروز تنها دولت اسرائیل ستیز باقیمانده در جهان است و اگر حماس و سایرین امروز می‌توانند راکت‌های پیشرفته به سوی اسرائيل شلیک کنند، این را بیش از هر چیز مدیون کمک‌های جمهوری اسلامی هستند.

اسرائیل ستیزی که در واقع صلح‌ستیزی و مخالفت با صلح اسرائیل و عرب‌ها است، از روز اول در دستور کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است. این جمهوری زمانی متولد شد که پیمان کمپ دیوید با برقراری صلح بین مصر و اسرائیل، خاورمیانه را متحول کرده بود. مصر از «اتحادیه عرب»‌ اخراج شد و اردوی اسرائیل ‌ستیزی به دنبال رهبر جدیدی بود:؛ لقبی که بیش از هر کس به صدام حسین، که در همان سال ۱۹۷۹ رئیس‌جمهور عراق شد، رسید. طرفه آن که همین مدعی اسرائيل‌ستیزی، به ایرانی که حالا خود همین ادعا را داشت، حمله‌ کرد تا جنگ خونین هشت ساله دربگیرد؛ جنگی که در آن ساف به رهبری یاسر عرفات، ابتدا مدعی میانجیگری بود اما در نهایت به صورت تمام قد کنار صدام حسین ایستاد. در همین جنگ، اسرائیل به کشور ما یاری رساند و سلاح‌های آمریکایی-اسرائیلی منقش به ستاره داوود، در صحنه نبرد به کمک ایران آمدند. اسرائیل در ضمن با حمله به رآکتور هسته‌ای صدام، به ایران کمک بزرگی کرد.

پس از پایان جنگ اما جمهوری اسلامی به اسرائیل ‌ستیزی خود ادامه داد و به عامل اصلی مخالفت با صلح تبدیل شد. در پی پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳ که صلح بین اسرائیل و فلسطینی‌ها نزدیک به نظر می‌رسید، حکومت حافظ اسد در دمشق، به جمع‌آوری گروه‌های فلسطینی مخالف صلح زیر یک چتر کمک کرد. در همان سال، «ائتلاف نیروهای فلسطینی» در دمشق تاسیس شد اما اسد که خود به مذاکرات صلح با اسرائیل با میانجیگری بیل کلینتون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، مشغول بود، به این گروه‌ها کمکی جدی‌ نمی‌کرد. او در سال ۲۰۰۰ درگذشت و پسر بی‌تجربه‌اش، بشار اسد، بر سر کار آمد. در همین سال بود که مذاکرات کمپ دیوید بین عرفات و ایهود باراک ناکام ماند و «انتفاضه دوم» درگرفت.

در دل این «انتفاضه» که از حرکات خیابانی شروع شد اما به سرعت به حملات شنیع تروریستی علیه شهروندان معمولی اسرائیلی در اتوبوس‌ها و رستوران‌ها و کلوپ‌های شبانه رسید، جمهوری اسلامی از حامیان اصلی مسلح کردن حماس و گروه دیگری به نام جهاد اسلامی فلسطین بود و اصولا به یُمن کمک‌های ایران بود که آن‌ها از یک گروه حاشیه‌ای به یکی از گروه‌های جدی بدل شد. این گروه چندین سال قبل از حماس و در سال ۱۹۸۱، بنیان‌ گذارده شد و هر دو بانی‌‌ آن، دکتر فتحی شقاقی و شیخ عبدالعزیز عوده، ساکن نوار غزه بودند و به مصر رفت‌وآمد داشتند.

در سال ۲۰۰۳ این گروه یکی از بدترین حملات تروریستی «انتفاضه دوم» را که بمبگذاری در رستوران ماکسیم در بندر حیفا در شمال اسرائیل بود، انجام داد که در آن، ۲۱ شهروند بی‌گناه به‌اضافه هنادی جرادات، دختری از اهالی جنین که این حمله انتحاری را انجام داد کشته شدند. در میان این شهروندان بی‌گناه، چند نفر فلسطینی هم بودند که جای تعجبی نداشت؛ چرا که این رستوران به عنوان یکی از مراکز همزیستی یهودیان و اعراب‌ شناخته می‌شد.

در ۲۰ سال گذشته جمهوری اسلامی به تقویت نظامی این گروه‌ها ادامه داده است. این حکومت با استفاده از راه‌هایی همچون حفر تونل‌های مخفی در صحرای سینای مصر و کشتی‌هایی که از بندرهای سودان حرکت می‌کنند، به حماس و سایر گروه‌های غزه سلاح می‌رساند و در ضمن از تامین مالی آن دریغ نمی‌ورزید.

البته چندین سال است که دولت سودان دیگر به جمهوری اسلامی نزدیک نیست و حالا، هم به دموکراسی روی آورده و هم به عنوان بخشی از «پیمان ابراهیم» با اسرائيل صلح کرده است. تغییر موضع سودان ارزش نمادین بسیاری دارد. در سپتامبر ۱۹۶۷، در پی جنگ شش روزه بود که رهبران کشورهای عربی در نشست اتحادیه عرب در خارطوم گرد آمدند و قطعنامه معروف به «سه نه» خود را تصویب کردند: «نه به صلح با اسرائيل، نه به رسمیت شناختن اسرائيل و نه به مذاکره با اسرائیل.» حالا همان پایتختی که به صلح «نه» گفت، به آن «آری» می‌گوید.

اشغال سرزمین‌های فلسطینی و بی‌حقوقی این مردم، متاسفانه ادامه یافته است و تلاش برای پایان آن ادامه دارد. اما خارطوم هم به اکثریت جهان پیوست و تاکید دارد که برخلاف جمهوری اسلامی ایران، خواست نابودی اسرائيل و صلح‌ستیزی نیست.

نیروهای فلسطینی که پایان اشغال و برقراری صلح را خواهانند، خوب می‌دانند که باید راه مردم خود را از جمهوری اسلامی ایران جدا کنند و سایه قاسم سلیمانی باید از روی نوار غزه کنار زده شود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مقاله، نظر نویسنده بوده و سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی‌کند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *